ساعت تک رمان

  1. ساعت دار

    کامل شده رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz کاربر انجمن تک رمان

    ...تا مبادا کسی حرف‌هایشان را بشنود، دست یخ‌زده کلارای شوک‌زده را می‌گیرد و او را به سوی دفتر کار رابرت که انتهای راهرو قرار دارد می‌کشاند. با نگاهی مردد و اضطراب‌آمیز به سمت راست و چپش در مشکی رنگ دفتر کار را باز و به دعا می‌کند طبق معمول کسی در آن نباشد. #هفت_تیری_به_نام_قلم #جیران #انجمن_تک_رمان
  2. ساعت دار

    کامل شده رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz کاربر انجمن تک رمان

    ...ندارد. شاید هم بهتر است بگوید چیزی برای گفتن نمانده است. او و سوفیا رسماً یک‌دیگر را به بدترین شکل ممکن خرد کرده‌اند و کنون این فکر احمقانه به ذهنش می‌رسد که چرا سوفیا را نجات داده و خودش هم با این زندگی و شخصیت نداشته‌ کنارش روی آن ریل سرد نخوابیده است؟ #هفت_تیری_به_نام_قلم #جیران...
  3. ساعت دار

    کامل شده رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz کاربر انجمن تک رمان

    خم میان ابروان طلایی دنیز کنار نمی‌رود. چشمان سبز رنگ‌اش از فروغ افتاده و چهره‌ی همیشه خندان‌اش وارفته و بی‌حوصله است. جلو می‌آید و روی یکی از صندلی‌های مشکی-طلایی اتاق می‌نشیند. دور چشمان درشتش کمی خیس است که نشان از گریه می‌دهد؛ اما به چه دلیلی باید گریه کرده باشد؟ کاترین با نگرانی به سمت او...
  4. ساعت دار

    کامل شده رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz کاربر انجمن تک رمان

    ...تمام زندگی‌اش روی گلوله چرخیده، کنون دچار تحول عجیبی شده است. او میان دوراهی خوب و بد، اسلحه و قلم، گیر افتاده است. سردرگم است و نمی‌داند چگونه این سراشیبی مملو از آشوب و دشواری را طی کند! او نمی‌داند در انتها میان اسلحه و قلم، کدام را انتخاب می‌کند؟ #هفت_تیری_به_نام_قلم #catbird #انجمن_تک_رمان
بالا