#پست_صدوشانزده
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیفالهی
- نه! من عمو رو دوست دارم هانیه. عمو خوبه؛ خیلی خوبه.
شانهام را بار دیگر نوازش کرد و گونههای خیسم را ب*و*سید.
- میدونم درد میکشی. حق داری اگه بخوایی دیگه نگاهت بهشون نیوفته؛ اما میدونی وقتی رفتی، روشنا از خواب بیدار شد اول سراغ کیو گرفت؟...