#پارت163
صدای خندهی ته گلوی حامی و برخورد دو لیوان شیشهای بهم میاید. صدای قورت دادن میاید و خندهیهای کثیف و شیطانی. حرصی جیغ میکشم که سر شیشهای یک بطری درون دَهانم قرار میگیرد و محتوای تلخ و بیمزهای به سرعت دَهانم را پر میکند. سَرم به عقب کشیده میشود و دستی محکم دَهانم را میبندد...