#پست_صدوهشت
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیفالهی
از تشبیهاش به شخصیت کارتونی ملکهی برفی محبوبش خندیدم و ناخنهای آمبره طلایی سفیدم را نشانش دادم. دستانش را به هم کوبید و خودش را به سمتم پرت کرد که خندان در آ*غ*و*ش کشیدمش.
- ماما خیلی خوشگلی! من خیلی خیلی دوست دارم.
بلندتر خندیم و او را در آغوشم...