#پست_صدوپنج
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیفالهی
هوفی که کشید، توانستم از حرص خوردنش بخندم. آب دهانم را پایین فرستادم و پرسیدم:
- چی میگی تو غرغرو؟
نفس عمیق کشید و پاسخ داد:
- میخوایی بیایی کارخونه که چی؟ یکم به خودت فکر کن! استراحت کن. گردش برو! شاد باش.
- ممنونم داداش. میدونم که به فکرمی؛...