#پارت۹۲
از گفتن خاطرات بچگیش به وجد اومده بودم، اولین باره که اینطور باهام راحتتر حرف میزنه و از خاطراتش میگه. تمام ناراحتی و دلخوری که ازش داشتم فقط برای چند لحظه، برای چند لحظه از خاطرم پر کشید و با جون و دل به حرفهاش گوش دادم.
لبخند کمرنگی گوشه ل*بش جاخوش کرد که سریع جمعش کرد. لبخندش از...