#پست_شصتوهفتم
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیفالهی
سری به نشانهی «بله» تکان دادم که به سرعت به سمتم خم شد و مُهری گرم و ل*ذتبخش را به روی موهایم نشاند و به همان سرعت، من مبهوت را تنها گذاشت. چشمانم به دنبالش دویدند و قلبم به کوبش طاقتفرسایی رسید که دنگ دنگ در سرم کوبید و تمام تنم را با خود همآوا...