#پست_چهلوپنجم
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیفالهی
*فلاش بک*
گوشهایم را محکمتر میان دستانم گرفتم و هقهقم را بلندتر سر دادم. صدای عصبی و فریاد مامان هنوز هم از بیرون از اتاق میآمد و ناله و نفرینهایش دلم را میسوزاند.
من چه گناهی داشتم؟ چه گناهی داشتم که گرشا همسرم بود و پدر همسرم، پدرم را...