#پست_بیستوهفتم
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیفالهی
دستانم را تخت س*ی*نهی ستبرش کوبیدم و فاصلهام با صورتش را به کمترین حد ممکن رساندم تا صدای غرشم واضحتر به گوشش برسد:
- بازم با اون ایزدی کفتار پیر چه نقشهای ریختی؟ کور خوندی آقای رستگار! کور خوندی اگه فکر میکنی که من بازم خامت میشم.
- چی...