Usage for hash tag: پارت39

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    *** #پارت39 صبا، پرو و بدون هیچ خجالت و شرم و حیایی، آمده بود و سر شکسته من و ابروی شکسته ساوان را بخیه زده بود! باور می‌کنید؟ بدون هیچ بی هوشی و کوفت و مرضی... و حتی دریغ از آخی که از لَب های ساوان خارج شده باشد! البته... من به اندازه ی کافی، جای دوتایمان کولی بازی در آورده بودم. چنان شرمنده...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت39 همه چیز را نمی‌شود به زبان اورد! همه چیز را نمی‌شود گفت! معاد یکی از کثیف ترین و رذل ترین و پست ترین و...و... و اصلا معاد حیوان تر از انست که بشود وصف کرد. با چهره ی مچاله شده دستم را روی صورتم می‌کشم و به موهایم چنگ می‌اندازم. خاطراتی که با معاد کوفتی داشتم زنده می‌شود! حالم از او بهم...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت39 "حامی" دست‌هایم می‌لرزد. باورم نمی‌شود که این زن شکسته یاس من باشد... . سراسر مشکی پوش و خَراب تر از هر واژه‌ی خَرابی که بشود تصور کرد. مانند یک جنازه بی‌جان، تکیه تَنش را به دیوار تراس داده و به اسمان خیره است! این همه غم نشسته در نگاهش، این د*اغ نشان داده بر جانش، قلبم را می‌سوزاند...
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت39 به خودم می ایم. با چند گام بلند خود را به او می رسانم و از پشت پیراهنش را می کشم تا متوقف شود. - صبر کن ببینم تا او بر گردد من دست به کمر میزنم و پر از حرص در صورتش میغرم : - اولندش مراقب حرف زدنت باش! دومندش، داری از چی حرف میزنی؟ کنج لَب هایش، پر از تمسخر بالا می رود. نگاه کنکاش گرش...
  5. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت39 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** *: اشاره به علاقه‌ی زیاد این دو سلبریتی به خوشگذرونی!
  6. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #گیلدا اروم لای چشمام رو باز کردم. احساس ضعف ، پوچی و تهی بودن رو داشتم. همه جا تاریک بود چشام رو اروم بستم و دوباره باز کردم، این بار روشن تر شد. به اتاقی که داخلش بودم با دقت نگاه کردم. همون اتاقیه که بار اول داخلش بودم؛ یه اتاق دود گرفته که کاه گل بعضی جاهاشم ریخته بود. دستام رو گذاشتم روی...
بالا