...نگاهش قفلِ آن دستههای پُر و بزرگ نرگسهاست.
چقدر جای نرگسش خالیست.
صدای لطیفِ آمیخته به خنده و از ج*ن*سِ زنانهای از گذشتههای دور مرور میشود:
"سایه، کلهشقه امیرم. پیرت میکنه این دختر! اما چون تو دوسش داری، چشم! خودم عروسش میارم."
#صب_نویس
#صبا_نصیری_نویسنده
#مختوم_به_تو...
#پست57
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#مختوم_به_تو
#صب_نوشت
#انجمن_تک_رمان
#پست56
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#صبا_نصیری
#صب_نویس
#انجمن_تک_رمان
#مختوم_به_تو
#برای_دیگری
...برسی از راه و منِ خیلی سال چشم به راهو، تو بغلت حبس کنی. یه جوری که نفست بخوره تو صورتم.
برای تو مینویسم.
برای تویی که نمیدونم چیشد و چطور شد و اصلا کِی شد که خون شدی رفتی تو رگای من و اصلا انگاری که پو*ست و استخون من شدی....
#صب_نویس
#صبا
#صبا_نصیری
#دلنوشته_برای_تو_مینویسم
#انجمن_تک_رمان
...دوست داشتنت یه اشتباهه و من میدونم که داری بازیم میدی و قراره بهم آسیب بزنی:)
میشنوی منو؟
میبینی منو؟
میخونی منو؟
اگه اره...
ببین که دوستت دارم.
بشنو که دوستت دارم.
بخون که دوستت دارم؛ چون حقیقت چیزی جز این نیست:)
#صب_نویس
#صبا_نصیری_نویسنده
#دلنوشته_برای_تو_مینویسم
#دلنوشته_
#انجمن_تک_رمان
#پست6
بهسانِ دخترک گلفروشی که هفتهها، حتی یک شاخه هم نفروخته باشد؛
بهسانِ مردی جوان که در راهِ رسیدن به معشوق، تایر پنچر کرده باشد؛
بهسانِ پیرمردی که خود، خود را در آ*غ*و*ش کشیده و به خانهی سالمندان بُرده باشد؛
دلگیرم و مقدار زیادی غمگین و شاید حتی، درمانده!
به زندانیای میمانم که قبل از...