• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

پچ پچ های یواشکی|مریم...مراد کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
نام دلنوشته :پچ پچ های یواشکی
دلنویس : مریم....مراد

«تولد»
جایی از زندگی به بعد که میرسد دست پاچه میشوی از گذشتن ثانیه ها
رسیدن روز تولدت انگار نمیچسبد به حال دلت
حساب میکنی اهسته با خودت که یک سال دیگر از عمرم کاسته شد...نه اضافه
خودت را در سراشیبی قله زندگی که میبینی
چشمانت بیشتر و بهتر از قبل میبیند با وجود ضعفی که به جانش افتاده
گوش هایت جان میدهند برای شنیدن صدای جیرجیرکهایی که روزی
عاصی بودی از شنیدنشان
آب برایت طعم میگیرد و
نور به اعماق وجودت سرک میکشد

میدوی برای رسیدن به ارزوهایی که میترسی برای همیشه ارزو بماند
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
«سجاده»
دلم یک باغ پر از یاسمن
دلم ارامش ناز و عمیق صبح جالیزار
دلم گاهی...نگاهی...یا که یادی
از مسیری دور
دلم بوی غریب یاس یک سجاده پهن
دلم چادر نماز مادرم
گرمی دستانش
دلم اغوش پر مهرش
نگار همچو ماهش
دلم شعر و غزل ...از ج*ن*س یک آیینه میخواهد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
«کوچه گردی زلفان تو»
زندگیم اینقدر پر ماجرا شده که هر گاه تلویزیون را روشن میکنم غرق تماشای من میشود
خاطره های قدیمی ام روی جالباسی جا خوش کرده اند و گرد و خاک میخورند
کتابهایم روی کاناپه دراز کشیده اند و رمان زندگیم را میخوانند.
بی خیال ...گرسنه هستم.سفره را باز میکنم
ولی سفره تمام طعم های مرا بلعیده
بهتر است به کوچه گردی زلفان توبرگردم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
«عروس باران»

باران که می اید...
بوی خاک نم خورده سرازیرم میکند به جایی کنار یک دیوار کاهگلی.
به جایی وسط یه حیاط خاکی با حوضی در وسط.
گلدانهای شمعدانی قرمز وسفید...دور تا دور حوض با هم مسابقه گذاشته اند برای دلبری کردن.
باران که می اید....
بوی خاک نم خورده در مشامم مرا با خود میبرد به ان دوردست ها.
به جایی که عشق میخندد.
کودکی بالا و پایین می پرد.
کبوتری جلد هر روز و هر روز بر سر دیوار بغبغو میکند.
و ان طرف تر اما.....
مادری ..گیسوان دخترش را با شوق میبافد.
باران که می اید
چشمانم را برای دیدن عروس باران میبندم صورتم را رو به اسمان
در انتظار بلعیدن طعمش لحظه شماری میکنم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
«محکمه»

گاهی دلم...رنگ بی رنگی میگیرد.

گاهی خیال به پا خواستن بر سرش میزند.
می خواهد قیام کند بر علیه عقل.
میخواهد شکایت برد پیش حضرت عشق.
عقلی که دست وپایش را سفت در هم پیچیده.
عقلی که شکسته میخواهدش.
مسکووت میخواهدش.
زندانی اسیر میله های تعصب میخواهدش.
فردا هر دو به محکمه خواهند رفت.
نکند .

باز هم.......
?????
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
«مادرم»

افتاب مادرم که طلوع میکند...عشق از شرم چهره در هم میپیچد.
بساطش را جمع میکند ...کم می آورد در برابر شعاع ابدیتش.
افتاب مادرم که طلوع میکند
...سرو سر خم میکند .
چشمه نمی جوشد .
نیلوفر آبی غرق می شود.
پرستو میماند از مهاجرت.
و دنیا مبهووت جبروتش به دوردست ها خیره میماند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
«دلتنگی»

شاخه گل هدیه ات را که بو میکنم...دلم انقدر برای صدایت تنگ میشود.
که تلفن شروع میکند به پخش صدای ضبط شده ات.
خودکار میدود تا ببوسد سر انگشتانی که روزی از دوستت دارم هایم برایت نوشت.
و عینکم به انتظار دیدنت لحظه شماری میکند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
«تورا گم کرده ام»

تو را گم کرده ام
نه تنها امروز و این لحظه.
که انگار سال ها پیش...میان بغض های کودکی.
وسط هق هق های شبانه.
همان وقتی که خود را به خواب زده بودم تا نبینی نمناکی چشمانم را.
همان روزی که
نگاهم را از نگاهت میدزدیدم تا نفهمی حال دل پریشانم را.
در میان اشفتگی های روزانه ام...
همان روزی که گم شدم در دغدغه های زندگی.
و
امروزتو را در خوابهایم نیز گم کرده ام.
و دیوانه وار....به دنبال سیمایت به چهره همه مادران خیره خواهم ماند.

مادرم....
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مریم....مراد

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-06
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
18
امتیازها
3
کیف پول من
0
Points
0
«معاد»

و من میتوانم به معاد اعتقاد راسخی داشته باشم
وقتیکه....

یک خاطره قدیمی
از میان ثانیه های زنگار گرفته
در میان حجم عظیمی از فکر و خیال.
با یک تلنگر.....دوباره متولد میشود...به راه میافتد و دوباره در ذهنم زندگی میکند.
??
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا