من برایت از قصه دخترک درون پیله خواهم گفت که درد پرواز داشت...
اولین خاطرات حباب بودن
خانه ای درندشت میان تلی از آدم ها
آدمهای رنگی، با قصه ها و غصه هایشان
دخترک گاهی در اتاقهای خالی مثل پروانه
دور کتابهای پاره عموی سربازش می گشت.
روی ویلچر به جا مانده از عمه سرطانیش بازی می کرد.
با ابرهای توی آسمان قصه می بافت.
عاشق کفش های کهنه پاشنه بلند عمه گمشده اش بود.
اولین خاطرات حباب بودن
خانه ای درندشت میان تلی از آدم ها
آدمهای رنگی، با قصه ها و غصه هایشان
دخترک گاهی در اتاقهای خالی مثل پروانه
دور کتابهای پاره عموی سربازش می گشت.
روی ویلچر به جا مانده از عمه سرطانیش بازی می کرد.
با ابرهای توی آسمان قصه می بافت.
عاشق کفش های کهنه پاشنه بلند عمه گمشده اش بود.