دیصانیان کیانند؟
-۱- دیصان در سریانی «بار دیصان» نامیده شده است. «بار» در سریانی به معنی «پسر» است. در عربی، علاوه بر «دیصان»، «باردیصان» و «ابن دیصان» هم به کار رفته است. ابن دیصان در سال ۱۵۴ میلادی در کنار رود دیصان، واقع در بالای شهر الرها، زاده شد و حدود سال ۲۲۲ میلادی در الرها درگذشت. وی آیینی از عرفان سریانی و کیهانشناسی ایرانی و فلسفهی یونانی به وجود آورد. پیروان ابندیصان تا قرن دهم میلادی در ایران و چین پراگنده بودند.
دیصانیان به روایت شهرستانی
-۲- «اصحاب دیصان دو اصل: نور و ظلمت را اثبات کردهاند. نور خیر را به قصد و اختیار انجام میدهد. و ظلمت شر را به طبع و اضطرار انجام میدهد. پس آنچه از خیر و نفع خوشبویی و حسن است، از نور، پس آنچه از شر و ضرر و بدبویی و زشتی است از ظلمت است.
و پندارند که نور زنده، دانا، توانا، حساس، دراک است و از اوست حرکت و حیات. و ظلمت مرده، نادان، ناتوان، جامد، بیروح است، او را کار و تمیزی نیست، و پندارند که شر از او به طبع و حماقت به وجود میآید.
-۳- پندارند که نور ج*نس*ی واحد است، و هم چنین ظلمت ج*نس*ی واحد است، و ادراک نور ادراکی متفق است، چون سمع و بصر و دیگر حواس او شیای واحد است. پس سمع او، بصر او و بصر او حواس اوست. به سبب اختلاف ترکیب سمع و بصر گفته شده، نه بدان سبب که آن دو در نفسشان دو چیز مختلف هستند.
-۴- و پندارند که رنگ همان مزه و بوی و بسودن است. آن را (یعنی نور را) رنگ مییابند، چون ظلمت با آن به نوعی آمیخته است، آن را مزه مییابند، چون ظلمت به خلاف آن نوع با آن آمیخته است. در رنگ و مزه و بوی و بسودن ظلمت هم همچنان میگویند.
-۱- دیصان در سریانی «بار دیصان» نامیده شده است. «بار» در سریانی به معنی «پسر» است. در عربی، علاوه بر «دیصان»، «باردیصان» و «ابن دیصان» هم به کار رفته است. ابن دیصان در سال ۱۵۴ میلادی در کنار رود دیصان، واقع در بالای شهر الرها، زاده شد و حدود سال ۲۲۲ میلادی در الرها درگذشت. وی آیینی از عرفان سریانی و کیهانشناسی ایرانی و فلسفهی یونانی به وجود آورد. پیروان ابندیصان تا قرن دهم میلادی در ایران و چین پراگنده بودند.
دیصانیان به روایت شهرستانی
-۲- «اصحاب دیصان دو اصل: نور و ظلمت را اثبات کردهاند. نور خیر را به قصد و اختیار انجام میدهد. و ظلمت شر را به طبع و اضطرار انجام میدهد. پس آنچه از خیر و نفع خوشبویی و حسن است، از نور، پس آنچه از شر و ضرر و بدبویی و زشتی است از ظلمت است.
و پندارند که نور زنده، دانا، توانا، حساس، دراک است و از اوست حرکت و حیات. و ظلمت مرده، نادان، ناتوان، جامد، بیروح است، او را کار و تمیزی نیست، و پندارند که شر از او به طبع و حماقت به وجود میآید.
-۳- پندارند که نور ج*نس*ی واحد است، و هم چنین ظلمت ج*نس*ی واحد است، و ادراک نور ادراکی متفق است، چون سمع و بصر و دیگر حواس او شیای واحد است. پس سمع او، بصر او و بصر او حواس اوست. به سبب اختلاف ترکیب سمع و بصر گفته شده، نه بدان سبب که آن دو در نفسشان دو چیز مختلف هستند.
-۴- و پندارند که رنگ همان مزه و بوی و بسودن است. آن را (یعنی نور را) رنگ مییابند، چون ظلمت با آن به نوعی آمیخته است، آن را مزه مییابند، چون ظلمت به خلاف آن نوع با آن آمیخته است. در رنگ و مزه و بوی و بسودن ظلمت هم همچنان میگویند.