خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید

" تاپیک جامع طنز "

  • نویسنده موضوع queen lovely
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 480
  • بازدیدها 16K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Q

queen lovely

مهمان
زن و شوهر دعواشون میشه زن زنگ می زنه به مادرش میگه
مامان من میخوام چند روز بیا م خونه تون وشوهرم را تنبیه کنم.
مادر میگه نه دخترم این شوهرت نیاز به یک تنبیه بزرگتر داره!!
من میام خونه تون
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

R

ramin

مهمان
توﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختره ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ببخشید ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺪ؟!

یه پوزخند زدمو یه کام محکم از سیگار گرفتم با یه صدای خسته گُفتم :ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ…
ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ…
نابود شدم… میفهمی؟ نابود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
R

ramin

مهمان
امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم:الو، مامان خوبه؟

مامانم هم میگه :مرسی همه خوبن شما خوبین؟ خانواده خوبن؟
ببخشید بجا نیاوردم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
Q

queen lovely

مهمان
جوک های خفن بخند تا دنیا بهت بخنده

اوضاع یه جوری شده میری لباس بخری دست خالی بر میگردی خونه، باید لباس‌های قدیمیت رو ببوسی و تو ب*غ*ل هم زار زار گریه کنید و خاطرات قدیمی رو با هم مرور کنید...

قیمتا انقد بالا رفته که فقط میتونیم عین ماهی لجن خوار بچسبیم به ویترین مغازه ها و نگاه کنیم فقط


*****************​

از نشونه های یه عطسۀ دلچسب اینه که

.

.

ندای "زهر مار" از اقصی نقاط خونه به گوش برسه..!


*********************​

یکی از انتخاب‌های سخت زندگی اینه که بین دو تیکه‌ی آخر پیتزا که مونده و قراره فقط یکیش به خودت برسه، تخمین بزنی کدومش بزرگتره و گوشت بیشتری داره که انتخابش کنی

*********************​

بچه‌ی دخترداییم نمکدونو آورد گفت بیا. مامانش گفت وقتی نمکدونو میدی باید چی بگی؟

.

.

اونم گفت انقد نمک بزن تا بمیری، تو به بابا همیشه اینو میگی

*************************​


‏الان وقتشه یه تراول بزارین تو لباسای تابستونیتون که سال دیگه دست کردین تو جیبش ذوق کنید که پول دو سه تا نون تو جیبتون پیدا کردین

****************************​


اولين باري كه وافل خوردم با دوست دخترم بودم وقتي از كافه اومديم بيرون گفت ديوونه چرا ابرو ريزي ميكني؟ گفتم نبايد توت فرنگيا رو ميذاشتم لا نون؟ گفت نه احمق گذاشتي لا نون مهم نيست ديگه چرا ميزنيش تو چاي؟حالا تو چاي ام زدي فدا سرت چرا وقتي خيس ميخوره ميفته تو چايي با انگشت درش مياري؟

****************************​

‏رفته بودیم مشهد.یکی اومد از بابام عربی آدرس پرسید.عینک دودیمو برداشتم و گفتم اجازه بدید من جوابشو بدم پدر.گفت باشه.

گفتم کن یو اسپیک انگلیش؟ گفت لا

گفتم لا پرابلم. آی کن تکلم عربی!

یهو بابام یه قفل و زنجیر از صندوق درآورد دستمو گرفت کشید طرف حرم. انقدر با گریه جیغ زدم تا ولم کرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا