دعا و رفع حزن و غم
یکی از عوامل رفع حزن و غم، استفاده از اهرم دعاست، آنجا که امید انسان از تمام اسباب دنیایی، قطع می شود و فقط خدا را پناه خود می داند. قرآن کریم در آیات مختلف، از این سنّت الهی سخن به میان آورده است.
قسمتی از این آیات، در داستان حضرت یونس علیه السلام بیان شده است آنجا که می فرماید:
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ...[1]
و یونس را به (یاد آور) در آن هنگام که از میان قوم خود رفت و چنین می پنداشت که بر او تنگ نخواهیم گرفت (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمت های متراکم فریاد زد: خداوندا! جز تو معبودی نیست، منزّهی تو، من از ستمکاران بودم.
سپس می فرماید:
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ[2]
ما دعای او را به اجابت رسانیدیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم.
جمله پر معنای وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ نشان می دهد که سنّت نجات و امداد الهی، یک حکم مخصوصی نیست بلکه با حفظ سلسه مراتب، جنبه عمومی و همگانی دارد، بسیاری از حوادث غم انگیز و گرفتاری های سخت و مصایب بزرگ، مولود گناهان ماست و گرفتاری ها تازیانه هایی برای بیدار شدن روح های خفته و یا کوره ای برای تصفیه فلز جان آدمی است.
اگر انسان هنگام گرفتاری، به سه نکته ای که حضرت یونس علیه السلام بدان ها توجه کرد، توجه داشته باشد، نجات و رهاییش حتمی خواهد بود:
1- توجه به حقیقت توحید و اینکه هیچ معبود و تکیه گاهی جز خداوند نیست.
2- تنزیه و پاک شمردن خداوند از هر عیب و نقص و ظلمی و دوری از هرگونه گمان بد درباره ذات پاک او.
3- اعتراف به گناه و تقصیر خویش.
البته مجازات های الهی دوگونه است؛ بخشی از آنها مجازات استیصالی و نهایی است که برای نابود کردن افراد غیر قابل اصلاح فرا می رسد و هیچ دعایی در آن موقع، سودمند نخواهند بود؛ چرا که بعد از فرو نشستن طوفان بلا، همان برنامه های عصیان و گناه تکرار می شود و بخش دیگر، مجازات های تنبیهی است که جنبه تربیتی دارد، در این موارد به محض اینکه مجازات اثر خود را بخشید، فرد مبتلا از خواب غفلت بیدار می شود و ضعف های خود را بر طرف می سازد.
یکی از عوامل رفع حزن و غم، استفاده از اهرم دعاست، آنجا که امید انسان از تمام اسباب دنیایی، قطع می شود و فقط خدا را پناه خود می داند. قرآن کریم در آیات مختلف، از این سنّت الهی سخن به میان آورده است.
قسمتی از این آیات، در داستان حضرت یونس علیه السلام بیان شده است آنجا که می فرماید:
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ...[1]
و یونس را به (یاد آور) در آن هنگام که از میان قوم خود رفت و چنین می پنداشت که بر او تنگ نخواهیم گرفت (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمت های متراکم فریاد زد: خداوندا! جز تو معبودی نیست، منزّهی تو، من از ستمکاران بودم.
سپس می فرماید:
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ[2]
ما دعای او را به اجابت رسانیدیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم.
جمله پر معنای وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ نشان می دهد که سنّت نجات و امداد الهی، یک حکم مخصوصی نیست بلکه با حفظ سلسه مراتب، جنبه عمومی و همگانی دارد، بسیاری از حوادث غم انگیز و گرفتاری های سخت و مصایب بزرگ، مولود گناهان ماست و گرفتاری ها تازیانه هایی برای بیدار شدن روح های خفته و یا کوره ای برای تصفیه فلز جان آدمی است.
اگر انسان هنگام گرفتاری، به سه نکته ای که حضرت یونس علیه السلام بدان ها توجه کرد، توجه داشته باشد، نجات و رهاییش حتمی خواهد بود:
1- توجه به حقیقت توحید و اینکه هیچ معبود و تکیه گاهی جز خداوند نیست.
2- تنزیه و پاک شمردن خداوند از هر عیب و نقص و ظلمی و دوری از هرگونه گمان بد درباره ذات پاک او.
3- اعتراف به گناه و تقصیر خویش.
البته مجازات های الهی دوگونه است؛ بخشی از آنها مجازات استیصالی و نهایی است که برای نابود کردن افراد غیر قابل اصلاح فرا می رسد و هیچ دعایی در آن موقع، سودمند نخواهند بود؛ چرا که بعد از فرو نشستن طوفان بلا، همان برنامه های عصیان و گناه تکرار می شود و بخش دیگر، مجازات های تنبیهی است که جنبه تربیتی دارد، در این موارد به محض اینکه مجازات اثر خود را بخشید، فرد مبتلا از خواب غفلت بیدار می شود و ضعف های خود را بر طرف می سازد.