اسم پسر ترکی با آ
آباقا : عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن)
آبانوز : درخت آبنوس
آتا : مرد اولاددار، صاحب فرزند، پدر، اجداد، نیاکان، عنوانی برای مردان سالخورده در خور حرمت.
آتابک : دایه، مربّی
آتابَی : دایه، مربّی، لَلِه
آتاش: اداش، همنام
آتاکان: کسی که خون پدری در او در جریان است.
اسم آتامان یعنی فرمانده، رهبر، سرگروه، سرکرده
آتان: پرتاب کننده
آتای : شناخته شده، بارز، آشکار و معلوم
آتایمان : شهیر، معروف
آتحان: کسی که ب*دن استوار واندام محکمی دارد.
آتلی : شناخته شده، مشهورشده، کسی که اسب داشته باشد.
آتون : جسور، دلیر و قهرمان.
آتیق : جسور و دلیر، مشهور، نیرومند؛ چالاک
آتیلا : مشهور، شناخته شده
آجار : مهاجم، غیور، زبردست و ماهر
آجاراٶز : راستگو، پایبند به عهد و پیمان
آجاسوی: اجداد نیرومند، نیاکان شهیر و شناخته شده.
آجارمان : باغیرت
آجای : آنکه قادر به مباحثه باشد ،سخنگو، دستگیرکننده، راه گشاینده
آجلان : کسی که ازخود غیرت نشان دهد.
آجونال : به اندازۀ دنیا، احاطه کننده و دربرگیرندۀ هر چیز
آچیق اَل : جوانمرد،نیک خواه، مردانه
آدا : خشکی که هرچهارطرفش راآب فراگرفته باشد، جزیره
آدار : جدا کننده، تحلیل گر، دلیر، شجاع
آداش: دارای نام مشترک، دوست و رفیق، صداقت داشتن، هم کلام بودن
آداق : مالی که بخشش آن در قبال برآورده گشتن حاجتی وعده داده شود (نذر)
آدال : مشهور شده
آدالان : شناخته شده، صاحب شٲن و شهرت
آدای : به معنی نامزد برای ازدواج، کاندیدا برای امور انتخاباتی
آدسای یعنی محترم، دارای نام لایق و درخور حرمت
آدلان : معروف شو، اسم نیکو کسب کن
آدلی : نامدار، معروف و مشهور اسم ترکی زیبا
آدی سٶنمه ز : آنکه نامش همیشه ماندگار باشد.
آرات : دراصل« اَرَت» است مردان، جنگجویان، جسور، بی باک
آراز : سعادت، خوشبختی، لذّت، خشنودی، آرامش، اطمینان، روزه، گویش ترکی رودخانه ارس.
آران : دشت نسبتا گرم و صاف
آرتام : ارزش، قیمت، برتری، مزیّت، خصوصیّت، ویژگی
آرتوم : تلاشگر
آرتون : جدّی
آرزیق : ابرارواولیا ؛ زاهد، تارک دنیا، انسان نیک و خالص
آرسلان : شیرغران؛ معادل ارسلان در فارسی که به معنی شجاع و شیر دلیر است.
آرقان : بسیار ، جمع، تعداد زیاد
آرقون : صاف ، پاک شده، برگزیده شده
آرکان : فراوان،بی حدّ وحصر، کمند، کمرکوه، پشت، غالب.
آرکا و آرخا: مایه اطمینان و پشت گرمی
آرکیش : خبربَرَنده، پیک، خبرچی، قاصد، رهبرکاروان و گروه.
آرمان : بی باک وجسور، توانا، خواسته، آرزو، هوس.
آروز : بزرگ، هدف، انسان با تجربه وخوش یُمن، همی چنین به معنی کسی که خسته و از طاقت افتاده باشد هست.
آسال : اصیل، دارای اصالت، اساس، شالوده، پایه و پی،برتر و حائز اهمیت.
آسلان : شیر، دلیر، قوی، جسور اسم آذری زیبا
آشار : آذوقه، خوراک، غذا
آشام : رتبه، مرتبه، درجه، مرحله
آشکین : قایق آینده، آنکه موفق به پیشروی شود، فراوان و افزون
آغا : محترم وبزرگوار، سرپرست خانواده یا طایفه، ریش سفید قوم و ایل
آغابالا : اولاد عزیز،فرزند گرامی و دوست داشتنی
آغاجان : دریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد، نیرومند، شخص گرامی و دوست داشتنی.
آغار : مرد سپید رخ، قهرمان سپیدروی ، جوانمرد جسور، چالاک، پارۀآتش
آغازال : شخص مسنّ محترم و ریش سفید
آغازَر : آقایی همچون طلا
آغاسَف : شخص محترم ،باعزت و گرامی
آغامیر : رهبر محترم ،امیر ویا رئیس بزرگ
آغایار : بزرگ و شایسته حرمت، رفیق صادق، دوست، محبوب
آفشین : لباسی که به هنگام رزم پوشند، نیزه.
آک بولوت : ابرسفید رنگ
آک پای: سهم ویا بخش خالی ازهر گونه حرام، سهم حلال
آکای: ماه تابان و روشن
آکتان : سپیده، وقت طلوع خورشید در سحرگاهان، میدان، فضای باز.
آکتای : مایل به سفیدی، شبیه رنگ سفید
آک دنیز : دریای مدیترانه واقع در جنوب غرب کشورترکیه
آک شیت : خورشید،نور آفتاب دارای صورتی نورانی، آنکه سیمایش نورانی ودوست داشتنی است.
آلا : دارای رنگهای گوناگون و مختلط، رنگارنگ
آلاتان : به سرخی گرائیدن ویاروشن شدن افق در سحرگاهان
آلاز : شعله، اخگر، برافروختن و سرخ گشتن
آلاو : شعلۀ آتش
آلپ : قهرمان، دلاور، پهلوان ،ماهر، جسور، شجاع، جوانمرد. اسم زیبای ترکی
آلپ آیا : دلاور و جنگجوی مقدّس
آلپار : دلیر، سربازجسور، مرد شجاع
الپ سو : سپاه جسور، قشون بی باک، سرباز شجاع
آلپ سوی : آنکه از سلاله ونسل قهرمانان باشد، دارای نیاکان واجداد دلیر.
آلپ کارا : پهلوان نامدار، قهرمانی که مایۀ ترس سایرین است، جسور.
آلپمان : شخص جسور، شجاع ،قهرمان
آل تاچ : تاج درخشان، تاج برّاق ودرخشنده
آلتای : طلا، نگین سنگی، باارزش،اصول، روش، تدبیر، همی چنین به معنی درختستان و یا بیشه زار مرتفع، کوه بلند و رفیع هم هست.
آلتون : طلا
آلتونجو : زرگر،طلافروش
آل سوی : دارای اصل و نسب نیکو، آنکه ریشه واجدادش نجیب اند
آلقان : ستودن و تمجید کردن، به شهرت رساندن، خوشبخت ساختن، فاتح، ضبط کننده
آلقو : از اسامی کهن است، کلاً وتماماً، همه، یکپارچه
آلقین : محکوم کردن، متّهم نمودن، تجمّع، دریک جا جمع شدن
آلیشیک : عادت کرده، خو گرفته، به معنی آنچه که شعله ور گشته و به سرخی گراید نیز هست.
آنار : نامی است بسیار کهن، به خاطر آورنده
آند : قسم ،دلیلی برای ابراز و اثبات صداقت کلام
آنلار : فهمیده، درک کننده
آنیت : مجسّمه، تندیس یادبود
آنیل : معروف، نامدار، نامی، به خاطر آورده شدن (در ثبت احوال اسم ترکی دخترانه است.)
آوجی : شکارچی ،صیّاد
آیاچی : محافظت کننده ،حامی و پشتیبان ، دلسوز و غمخوار
آیاز : از اسامی کهن، معنی اسم: تمیز ،روشن ،شب زمستانی بسیار سردی که آسمانش صاف ومهتابی باشد.
آی بار : براق، درخشان نورانی و درخشان همانند ماه ، با هیبت ، ترسناک
آی بَرک : درخشان همانند ماه، استوار و بی نقص، نیرومند، پایدار و باوقار
آی دَنیز : « آی » و « دنیز »
آیدین : روشن، واضح، درخشان، آشکار
آیقین : آنکه از فرط علاقه مدهوش گردد، حیران، شیدا ،عاشق
آی کاچ : ناطق، سخنگو، خواننده، شعر، شاعر
آیما : به خود آمدن، بیدار شدن
آیماز : غافل ،بی خبر ، بی رنج و غصّه
آباقا : عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن)
آبانوز : درخت آبنوس
آتا : مرد اولاددار، صاحب فرزند، پدر، اجداد، نیاکان، عنوانی برای مردان سالخورده در خور حرمت.
آتابک : دایه، مربّی
آتابَی : دایه، مربّی، لَلِه
آتاش: اداش، همنام
آتاکان: کسی که خون پدری در او در جریان است.
اسم آتامان یعنی فرمانده، رهبر، سرگروه، سرکرده
آتان: پرتاب کننده
آتای : شناخته شده، بارز، آشکار و معلوم
آتایمان : شهیر، معروف
آتحان: کسی که ب*دن استوار واندام محکمی دارد.
آتلی : شناخته شده، مشهورشده، کسی که اسب داشته باشد.
آتون : جسور، دلیر و قهرمان.
آتیق : جسور و دلیر، مشهور، نیرومند؛ چالاک
آتیلا : مشهور، شناخته شده
آجار : مهاجم، غیور، زبردست و ماهر
آجاراٶز : راستگو، پایبند به عهد و پیمان
آجاسوی: اجداد نیرومند، نیاکان شهیر و شناخته شده.
آجارمان : باغیرت
آجای : آنکه قادر به مباحثه باشد ،سخنگو، دستگیرکننده، راه گشاینده
آجلان : کسی که ازخود غیرت نشان دهد.
آجونال : به اندازۀ دنیا، احاطه کننده و دربرگیرندۀ هر چیز
آچیق اَل : جوانمرد،نیک خواه، مردانه
آدا : خشکی که هرچهارطرفش راآب فراگرفته باشد، جزیره
آدار : جدا کننده، تحلیل گر، دلیر، شجاع
آداش: دارای نام مشترک، دوست و رفیق، صداقت داشتن، هم کلام بودن
آداق : مالی که بخشش آن در قبال برآورده گشتن حاجتی وعده داده شود (نذر)
آدال : مشهور شده
آدالان : شناخته شده، صاحب شٲن و شهرت
آدای : به معنی نامزد برای ازدواج، کاندیدا برای امور انتخاباتی
آدسای یعنی محترم، دارای نام لایق و درخور حرمت
آدلان : معروف شو، اسم نیکو کسب کن
آدلی : نامدار، معروف و مشهور اسم ترکی زیبا
آدی سٶنمه ز : آنکه نامش همیشه ماندگار باشد.
آرات : دراصل« اَرَت» است مردان، جنگجویان، جسور، بی باک
آراز : سعادت، خوشبختی، لذّت، خشنودی، آرامش، اطمینان، روزه، گویش ترکی رودخانه ارس.
آران : دشت نسبتا گرم و صاف
آرتام : ارزش، قیمت، برتری، مزیّت، خصوصیّت، ویژگی
آرتوم : تلاشگر
آرتون : جدّی
آرزیق : ابرارواولیا ؛ زاهد، تارک دنیا، انسان نیک و خالص
آرسلان : شیرغران؛ معادل ارسلان در فارسی که به معنی شجاع و شیر دلیر است.
آرقان : بسیار ، جمع، تعداد زیاد
آرقون : صاف ، پاک شده، برگزیده شده
آرکان : فراوان،بی حدّ وحصر، کمند، کمرکوه، پشت، غالب.
آرکا و آرخا: مایه اطمینان و پشت گرمی
آرکیش : خبربَرَنده، پیک، خبرچی، قاصد، رهبرکاروان و گروه.
آرمان : بی باک وجسور، توانا، خواسته، آرزو، هوس.
آروز : بزرگ، هدف، انسان با تجربه وخوش یُمن، همی چنین به معنی کسی که خسته و از طاقت افتاده باشد هست.
آسال : اصیل، دارای اصالت، اساس، شالوده، پایه و پی،برتر و حائز اهمیت.
آسلان : شیر، دلیر، قوی، جسور اسم آذری زیبا
آشار : آذوقه، خوراک، غذا
آشام : رتبه، مرتبه، درجه، مرحله
آشکین : قایق آینده، آنکه موفق به پیشروی شود، فراوان و افزون
آغا : محترم وبزرگوار، سرپرست خانواده یا طایفه، ریش سفید قوم و ایل
آغابالا : اولاد عزیز،فرزند گرامی و دوست داشتنی
آغاجان : دریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد، نیرومند، شخص گرامی و دوست داشتنی.
آغار : مرد سپید رخ، قهرمان سپیدروی ، جوانمرد جسور، چالاک، پارۀآتش
آغازال : شخص مسنّ محترم و ریش سفید
آغازَر : آقایی همچون طلا
آغاسَف : شخص محترم ،باعزت و گرامی
آغامیر : رهبر محترم ،امیر ویا رئیس بزرگ
آغایار : بزرگ و شایسته حرمت، رفیق صادق، دوست، محبوب
آفشین : لباسی که به هنگام رزم پوشند، نیزه.
آک بولوت : ابرسفید رنگ
آک پای: سهم ویا بخش خالی ازهر گونه حرام، سهم حلال
آکای: ماه تابان و روشن
آکتان : سپیده، وقت طلوع خورشید در سحرگاهان، میدان، فضای باز.
آکتای : مایل به سفیدی، شبیه رنگ سفید
آک دنیز : دریای مدیترانه واقع در جنوب غرب کشورترکیه
آک شیت : خورشید،نور آفتاب دارای صورتی نورانی، آنکه سیمایش نورانی ودوست داشتنی است.
آلا : دارای رنگهای گوناگون و مختلط، رنگارنگ
آلاتان : به سرخی گرائیدن ویاروشن شدن افق در سحرگاهان
آلاز : شعله، اخگر، برافروختن و سرخ گشتن
آلاو : شعلۀ آتش
آلپ : قهرمان، دلاور، پهلوان ،ماهر، جسور، شجاع، جوانمرد. اسم زیبای ترکی
آلپ آیا : دلاور و جنگجوی مقدّس
آلپار : دلیر، سربازجسور، مرد شجاع
الپ سو : سپاه جسور، قشون بی باک، سرباز شجاع
آلپ سوی : آنکه از سلاله ونسل قهرمانان باشد، دارای نیاکان واجداد دلیر.
آلپ کارا : پهلوان نامدار، قهرمانی که مایۀ ترس سایرین است، جسور.
آلپمان : شخص جسور، شجاع ،قهرمان
آل تاچ : تاج درخشان، تاج برّاق ودرخشنده
آلتای : طلا، نگین سنگی، باارزش،اصول، روش، تدبیر، همی چنین به معنی درختستان و یا بیشه زار مرتفع، کوه بلند و رفیع هم هست.
آلتون : طلا
آلتونجو : زرگر،طلافروش
آل سوی : دارای اصل و نسب نیکو، آنکه ریشه واجدادش نجیب اند
آلقان : ستودن و تمجید کردن، به شهرت رساندن، خوشبخت ساختن، فاتح، ضبط کننده
آلقو : از اسامی کهن است، کلاً وتماماً، همه، یکپارچه
آلقین : محکوم کردن، متّهم نمودن، تجمّع، دریک جا جمع شدن
آلیشیک : عادت کرده، خو گرفته، به معنی آنچه که شعله ور گشته و به سرخی گراید نیز هست.
آنار : نامی است بسیار کهن، به خاطر آورنده
آند : قسم ،دلیلی برای ابراز و اثبات صداقت کلام
آنلار : فهمیده، درک کننده
آنیت : مجسّمه، تندیس یادبود
آنیل : معروف، نامدار، نامی، به خاطر آورده شدن (در ثبت احوال اسم ترکی دخترانه است.)
آوجی : شکارچی ،صیّاد
آیاچی : محافظت کننده ،حامی و پشتیبان ، دلسوز و غمخوار
آیاز : از اسامی کهن، معنی اسم: تمیز ،روشن ،شب زمستانی بسیار سردی که آسمانش صاف ومهتابی باشد.
آی بار : براق، درخشان نورانی و درخشان همانند ماه ، با هیبت ، ترسناک
آی بَرک : درخشان همانند ماه، استوار و بی نقص، نیرومند، پایدار و باوقار
آی دَنیز : « آی » و « دنیز »
آیدین : روشن، واضح، درخشان، آشکار
آیقین : آنکه از فرط علاقه مدهوش گردد، حیران، شیدا ،عاشق
آی کاچ : ناطق، سخنگو، خواننده، شعر، شاعر
آیما : به خود آمدن، بیدار شدن
آیماز : غافل ،بی خبر ، بی رنج و غصّه