خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

لحظه های نبودنت| شرقی شاد کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع شرقی شاد
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 213
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

03:47:03 PM

شرقی شاد

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-12
نوشته‌ها
33
کیف پول من
0
Points
0

آخرین ویرایش:

شرقی شاد

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-12
نوشته‌ها
33
کیف پول من
0
Points
0
ماندن در باطلاق روزگار.
هر چه دست وپا زدن بیشتر، غرق شدن وفرو رفتن در اعماق تاریکی بیشتر...
چه بیهوده تلاشیست.
آدمها چشم پروازت را ندارند.
بی خبر از قفسی که برایت ساخته اند.
تو می مانی ویک دنیا انتظار.
وپله هایی برای سقوط.
اما یک تو برای جهانم کافی است.
ثانیه ها ودقیقه ها را به انتظارت به شکوه می نشینم.
تا که شاید هرچند کوتاه، صدای تپیدن قلبت را از دور احساس کنم. آه که قلب تو برای من نمی تپید​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

شرقی شاد

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-12
نوشته‌ها
33
کیف پول من
0
Points
0
لبانت را که می گشایی

رز ها در هیاهوی برف ها می شکفند.

من شاعر می شوم و تو

تک شاه بیت اشعارم می شوی

واژه واژه هایم مملو از طلوع دوست داشتن های توست

نیستی اما در افکارم جاری هستی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

شرقی شاد

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-12
نوشته‌ها
33
کیف پول من
0
Points
0
واژه ها غریبانه می بارند
واژه ها هم انتظار امدنی را می کشند
امدنی از فراسوی عطوفت
امدنی از ج*ن*س بودن
بودنی که تمام نبودن ها را جبران کند
بودن هایی که
در جای جای
قلبم حک شود​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

شرقی شاد

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-12
نوشته‌ها
33
کیف پول من
0
Points
0
به کدام باران پاییزی به انتظار بمانم؟
تا بیایی و دست در دست هم در کوچه های عطوفت
پرسه بزنیم؟
تا کدامین دقیقه به انتظار بنشینم تا بیایی
و کمی با من بنشینی
می دانی تو عزیزترینم زود رفتی زود مرا رها کردی و من از همان ثانیه ای که پا به این دنیای دلتنگی گذاشتم منتظر تو بودم
منتظر تو بودم و زمزمه های من همه لبریز ااز این بود که
کاش او بود من بودم همه ی مان بودیم


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

شرقی شاد

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-12
نوشته‌ها
33
کیف پول من
0
Points
0
نمی دانی چقدر سخت است وقتی به خاطراتی که دیگران از تو داشتند گوش میدهم
و دقیقا همان لحظه من بین نقطه ای به نام غم ایستاده ام
و می گویم کاش با هم خاطره ای داشتیم
کاش من هم می گفتم از خاطرات ریز و درشت مان
می گویند شبیه تو شده ام ظاهرم ، اخلاقم می گویند با دیدنم یاد تو میفتند
من این را نمیخوام
من این تبعیض را نمی توانم در قلبم جا بدهم
من هم دلم میخواست که با هم وقت ها حرف می زدیم
تو را می دیدمت
دستانت را می ب*و*سیدم
و در اغوشت به خواب می رفتم

برای من از تو می گویند
و من در خیالات خود
خودم را دست در دست تو تصور می کنم​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا