متروکه معرفی و نقد رمان رویای با هم بودن | شیوا. ط کاربر تک رمان

  • نویسنده موضوع shiva_tli
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 370
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

shiva_tli

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-03
نوشته‌ها
204
لایک‌ها
3,002
امتیازها
63
محل سکونت
shahre roman
کیف پول من
-41
Points
0
نام رمان : رویای با هم بود ن
نویسنده: شیوا.ط
ژانر: عاشقانه،تراژدی
ناظر: ♡آماتا♡
خلاصه: رمان درباره دختری به اسم نازنینه که به خاطر اتفاق بدی که در گذشته براش افتاده دچار بیماری روحی شده. در این بین پسری عاشقش میشه و با وجود مخالفت های شدید خانوادش با نازنین ازدواج میکنه. نازنین به زور پدرش با پسر ازدواج میکنه ولی کم کم اون هم عاشقش میشه. اونا زندگی خوبی دارن تا اینکه...

رمان رویای با هم بودن|شیوا.ط کاربر انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Maryam Ɓαησσ

مدیریت کل سایت بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-25
نوشته‌ها
990
لایک‌ها
31,538
امتیازها
118
کیف پول من
-436
Points
0
| به نام نگارنده هستی |
نویسنده گرامی؛ شروع معرفی و نقد رمانتان را به شما تبریک می‌گویم.
قبل از هر چیزی تاپیک زیر را مطالعه نمایید:


نویسندگان عزیز توجه نمایید چنین پیام هایی اسپم محسوب می‌شوند:
_وااای چه رمان زیبایی
_کی تموم میشه پس؟
_اه از شخصیت علی بدم میاد!
و....
در صورت مشاهده از گزینه " گزارش "استفاده کنید.
در صورت مشاهده نقد تند و بی احترامی به مدیریت نقد مراجعه نمایید.
موفق باشید.
سرپرست بخش کتاب
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مهاجر.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,677
لایک‌ها
27,888
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
کیف پول من
30,118
Points
217
«به نام نویسنده‌ی سناریو داستان ما»
|نقد رمان رویای با هم بودن|

نام رمان:
اول از همه، کمی توضیح راجع ‌‌‌‌به نام رمان و کارایی‌ش رو میدم؛ چون این‌جوری نقد منطقی‌تر و بر پایه و اساسه!
نام رمان، در واقع شناسنامه‌ی رمانه. توی نام رمان، ژانر و موضوع داستان آشکار میشه ( اما موضوع اون‌قدر آشکار نه!).
و اما نام رمانِ شما« رویای با هم بودن» توی اولین نگاه، ژانرِ «عاشقانه» توی ذهنم تشکیل شد.
چرا؟!
به دلیلِ کلمه‌ی «باهم بودن»
بعد از اون با یکم دقت، حدس زدم ژانر بعدی «تراژدی» باشه.
چرا؟!
چون، کلمه‌ی «رویا» گیرا بود. قطعاً هرکسی یه رویایی داره؛ اما همه می‌دونیم رویای چیزِ سختی توی ذهنمون داریم. پس، چیزی که سخت باشه غمگینم هست. برای همین این ژانر به ذهنم رسید. که، البته درست هم بود.
و موضوع، طبق توضیحاتی که فهمیدن ژانر از طریق اسم رو دادم. گفتم که، کلمه‌ی «رویا» چیه. پس به‌نظرم موضوع داستان راجع ‌‌‌‌به کسیه که عاشق شده؛ اما باهم بودنشون سخته.
اسم رمان کنجکاو کننده بود و با نگاه دقیق کلی سؤال در ذهنِ من ایجاد می‌کرد.
باید بگم که، در قسمت نام رمان، شما عالی عمل کردید! تبریک دوست عزیزم.

جلد:
جلد شما، با رنگ‌های صورتی و آبی آسمونی، و دختری که دستش بالا بود و، اون قلب سیاه رنگ زیبا بود. ترکیب این رنگ‌های تصویر ژانر ترازدی و عاشقانه رو می‌گفتن. جلد شما کنجکاو کننده بود.
یه پوئن مثبت دیگه.

خلاصه:
خلاصه، متنیه که به خواننده اطلاع میده که، رمانی که قراره بخونه چجوریه. خلاصه، نباید بیش‌از حد گنگ باشه و نباید بیش از حد، باز باشه تا خواننده نخونده بفهمه که چی میشه.
خلاصه‌ی رمان شما این بود:
رمان درباره دختری به اسم نازنینه که به خاطر اتفاق بدی که در گذشته براش افتاده دچار بیماری روحی شده( خب، این جمله‌ی اول کنجکاو کننده بود و حالا سؤالات منِ خواننده« چه بیماریِ روحی؟» «به چه دلیل؟» «چه اتفاق وحشتناکی؟»). در این بین پسری عاشقش میشه و با وجود مخالفت‌های شدید خانوادش با نازنین ازدواج می‌کنه
نازنین به زور پدرش با پسر ازدواج می‌کنه؛ ولی کم‌کم اون هم عاشقش میشه. ( این قسمت، به نظرم کمی بازه. منِ خواننده دوست دارم خودم بفهمم نازنین عاشق شده و الباقی.) اونا زندگی خوبی دارن تا اینکه... (کنجکاو کننده بود و من ترغیب شدم که بدونم چی شده! و به این خاطر به سمت رمان رفتم و خوندمش)
در نتیجه، خلاصه در سطح «متوسط»ای رو به بالا قرار داشت.
پیشنهاد: اگه کمی بال و پر داده بشه و از کلمات زیبا استفاده بشه؛ خلاصه‌ی رمان‌تون «عالی‌تر» میشه؛ اما باز هم شما خوب عمل کردید.

مقدمه:
مقدمه چیه؟ مقدمه متنیه که خواننده رو آماده می‌کنه برای خوندن رمان. شما اگه بخواید یه خبری رو بدید؛ آیا مقدمه چینی نمی‌کنید؟ اگه مقدمه، جذاب و گیرا باشه خواننده حتماً به سراغ متن می‌ره.
مقدمه‌ی رمان شما، به ژانر و اسم رمان‌تون می‌خورد. درباره‌ی دوباره عاشق کردن بود و تقریباً خوب بود؛ اما کمی از جذاب رمان کاسته بود.

شروع:
تقریباً متوسط بود. شروع از حس‌آمیزی بود. به این توجه کنید:« تو آینه خودمو نگاه کردم. باورم نمی شد! این من بودم؟ توی اون لباس سفید عروسی فوق العاده خوشگل شده بود م. یه قطره اشک از گوشهی چشمام چکید. خوشگل بودم؛ اما زندگی قشنگی نداشتم» خب! یک سوال از شما دوست عزیز:
نازنین برای چی گریه کرد؟ یعنی توصیف ناراحتی‌ش فقط یه جمله بود. این برای من خواننده حسی ایجاد نمی‌کرد؛ چون واقعاً بیش از حد گنگ بود و دلیل بعدی، مکالمه‌ی سرسری مادر نازنین بود. واقعاً، توی ذوق می‌زد. به عنوان یک خواننده که رمانت رو دوست داره،دوست دارم که محبت بیشتری میون این مادر و دختر احساس کنم.
به طور کلی، اگر کمی بیشتر پر و بال بدید و سعی کنید کنجکاو کننده‌ش کنید، بهتر میشه. ذهن انسان دنبال کشف رازهای نگفته است.


سیر داستان:
خیلی تند بود. از همه چیز تند رد شده بود و رنگ و بوی هیجانی نبود. اگه کمی به موضوعات بیشتر پرداخته بشه خیلی خوبه. برای مثال، قسمت ازدواج‌شون خیلی تند رفت. قسمت زخمی شدن رایان! واقعاً از این قسمت هیچی رو نفهمیدم.
پیشنهاد: به موضوعات رمان به آرومی بپردازید تا سیر رمان‌تون نه تند باشه و نه آروم. «ملایم»

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ، همون حرف زدن کارکترها با هم هست و، تقریباً دیالوگ‌ها بعضی جاها کلیشه‌ای می‌شد. ( مثله حرف زدن دوست‌های نازنین، به جز یکی‌شون که راجع‌به شغل و رشته‌ش گفته بود) بعضی جاها دیالوگ، از کلمات مناسبی استفاده نشد. مثله:
- زر نزن بابا همین‌که عروسیتم اومدیم باید خوشحال باشی!
کلمه‌ی «زر» نزن زیاد مناسب نبود؛ اما بازم شما نویسنده‌ای و بهتر با شخصیت‌های رمانت آشنا.
متاسفانه، بزرگ‌ترین اشتباه شما در طول رمان، نامرتبی این بخش بود. توجه کنید که دیالوگ باید از مونولوگ و فضاسازی جدا باشد به این صورت که:
مامان جلوتر از من در حال حرکت بود که ناگهانی به عقب برگشت و بااخم تشر زد:
- تندتر بیا دیگه دختر!
مامان هم معلوم نبود با خودش چند چند بود!
سری تکان دادم و...

مونولوگ، همون احساسات و توصیف‌های راویه. مونولوگ‌ها، نسبتا ضعیف بودن. خیلی راحت ازشون رد کرده بودید یا که، این قسمت رو ببینید:
27 سالش بود . خیلی باهوش بود و دکترای داروسازی داشت. تا بیست و پنج سالگیش توی بریتانیا زندگی کرده بود البته توی ایران به دنیا اومده بود . یه شرکت داروسازی داشت که کلی هم پیشرفت داشت.
خب! اینجا می‌تونستین با دیالوگ توصیف کنین. هم کارتون جذاب‌تر و هم، مونولوگ‌ها بهتر میشد و، یه چیز دیگه!!
آها تک فرزنده...تعجب نکنین خب تازه فهمیدم.
این! الان، رمان‌تون واقعاً باور پذیری و مونولوگش خ*را*ب شد. نظر من خواننده اینه که:« یعنی کارکتر میدونه الان داستان زندگیش رمان شده؟ اگه میدونه پس چرا اینحوری رفتار میکنه؟ و...»

علامت و اشتباهات نگارشی:
تقریباً، گذاشته بودید علامت رو! اما یه سری ها به جا نبود.
سه نقطه‌ها، کاماها، نقطه و... بعضی جاها به جا نبود.
متأسفانه، در اوایل فقط حضور ذهن دارم که اینجوری بود:
« بود. و» «و» یه کلمه‌ی ربطه! فکر نکنم ویرگول و یا نقطه‌ای گذاشته بشه.
بعد از اون، باید بگم کلماتی که «بی»، «تر» و «می» دارن با نیم فاصله از هم جدا میشن. مثله«می‌دونم، می‌فهمم، می‌خوام» (این درست)
«میدونم، میفهمم، میخوام» (نا درست)
غلط‌های املایی:
حاله ( غلط)
هاله (درست)
بزارم (غلط)‌‌
بذارم (درست)
با بازخوانی مجدد، خیلی‌هاشون رو می‌تونید ببینید.

توصیف احساسات:
توصیف احساسات متاسفانه تقریباً ضعیف بود. خواننده با خوندنش، حس عمیقی نمی‌گرفت و فقط صح*نه‌ها به سرعت می‌گذشت. برای مثال قسمت چاقو خوردن رایان، نبود هیچ احساسی از ازدواجشون. فقط حرکات گفته می‌شد و از احساسات کارکترها به راحتی گذشته می‌شد.
پیشنهاد: پیشنهاد می کنم به این موضوعات بیشتر بپردازید چرا که معنای اصلی رمان یعنی انتقال احساسات و اگر نوشته‌ای فاقد احساسات باشه یا در انتقال این مورد کوتاهی کنه، ضربه‌ی سختی به خود نویسنده وارد میشه. تلاش ما فقط انتقال احساسات خوب به شماست.

توصیف چهره:
لازم به ذکره که، ما دو نوع توصیف داریم:
غیر مستقیم: توصیفی که، راوی غیر مستقیم به توصیف می‌پردازه. برای مثال: در چشمان سبزش، نم اشک آشکار بود. ل*ب‌های باریکش کش پیدا کرد و لبخند لرزانی را تشکیل داد. مژه‌های بلندش خیس شده بودند و این مرا آزار می‌داد و...
خب از این متن فهمیدیم چشم‌های کاراکتر سبزه، ل*ب‌هاش باریکه و مژه‌هاش بلنده.

مستقیم: توصیفی که راوی، مستقیم به چیزی که باید توصیف بشه می‌پردازه. برای مثال: چشم‌های سبزش، مژه‌هاش بلندش، ل*ب‌های باریک، پو*ست و... . که البته، این نوع توصیف خواننده رو گیج می‌کنه. شما از توصیف مستقیم استفاده کردید؛ اما توصیف‌تون گنگ بود. در ثانی، فقط به قیافه‌ی چندنفر توجه کردید؛ اما می‌تونستید تموم شخصیت‌های فرعی رو هم تنها با یک اشاره کوچک توصیف کنید.
پیشنهاد: پیشنهاد میشه که به شخصیت‌سازی بیشتری بپردازید.

توصیف مکان:
دو نوع توصیف رو بالا گفتم و حالا مثال می‌زنم.
غیر مستقیم: روی آن مبل قهوه‌ای رنگ سفت، نشستم و کمی خود را به سمت میز شیشه‌ای مقابلن خم کردم. لیوان سفید رنگی که محتوای قهوه‌ای رنگ داشت را برداشتم. چشم‌هایم را دور تا دور خانه‌ی پر از قاب عکس‌ چرخاندم و روی آن قاب عکس... . این از توصیف مکان، غیر مستقیم.

مستقیم: یه خونه سی متری که مبل‌هاش قهوه‌ای بود، سمت چپ قاب عکس بود و سمت راست چیزی نبود، سه تا اتاق. اتاق اولی با در قهوه‌ای دومی سیاه سومی سفید... .
تقریبا شما فقط چندجای کوچیک رو توصیف کردید.
پیشنهاد: جاهایی مثله خونه‌ی رایان، خونه‌ی پدر نازنین که مکان‌های اصلی رمان هستند و اتفاقات در آن‌جا رخ می‌دهند نیاز به پردازش بیشتری دارن.

شخصیت پردازی:
شخصیت ‌‌‌‌‌های شما تقریباً توی رده‌ی متوسط بودند. رایان بعضی جاها، با بعضی رفتارها، خودش رو خارج از منطق نشون می‌داد. برای مثال، رایان پر از جذبه حرف‌هاش دخترونه باشه، معادلات رو بهم می‌زنه‌. بعضی جاها با رفتارش خصوصاً روز ازدواج و قسمت قربون صدقه یکم زیاده‌روی شده بود.
یک جرقه برای شما: شخصیت‌های اصلی شما باید به گونه‌ای پدیدار بشن که خواننده به سرعت از اونا در ذهنش نقش آفرینی کنه و یک پیرنگی در خاطرش باشه.

زاویه‌ی دید:
رمان شما، اول راوی نازنین بود. (اول شخص) اما قسمتی شد دانای کل. اصولا این مورد در رمان خللی ایجاد نمی‌کنه؛ اما توجه داشته باشید که هنگام تغییر زاویه دید لطمه‌ای به مونولوگ‌ها، نثر و فضاسازی وارد نشود.

نثر داستان:
محاوره بود؛ یعنی زاویه‌‌‌ی دید هم عوض شد محاوره بود. خب، راستش نثر محاوره برای دانای کل، زیاد عادی نیست؛ اما خللی در رمان شما ایجاد نمی‌کند. دیالوگ هم که، محاوره بود و شکسته نویسی‌ای دیده نشد. توجه داشته باشید که یک‌نواختی نثر رمان را زیباتر و حرفه‌ای‌تر نشان می‌دهد.


ایده رمان:
ایده رمان، تا حدودی عادی بود. من، تقریباً خیلی رمان راجع‌به این‌که زن و شوهر، اختلاف بین‌شون پیش میاد و یا یه مشکلی ایجاد میشه، خوندم؛ اما مریضی نازنین یک پوین مثبت بود. افرین!

باورپذیری:
چطور ممکنه دوسال یه آدم فکر کنه بهش ت*ج*اوز شده در صورتی که مادرش می‌دونه نشده؟ یه جورایی این قسمت، به نظر میومد بدون برنامه‌ریزی نوشته شده. جدای از این، علائمی وجود داره که خواه ناخواه دختر متوجه حالاتش میشه. حتی شک هم نکرد؟

ژانرهای انتخابی:
(عاشقانه، تراژدی) ژانرهای شما بود.
طبق چیزهایی که خوندم، باید بگم تو انتخابشون درست عمل کردید. غم‌های نازنین و عشق رایان... .

باعرض خسته نباشید خدمت نویسنده‌ی عزیز، پایان نقد رو اعلام می‌کنم.
با آرزوی موفقیت &%#(


لازم به ذکر است که تنها هدف ما کمک به شما نویسنده‌ی عزیز می‌باشد. در صورتی که نقد باعث آزردگی خاطر شما شد، پوزش می‌طلبیم. چرا که شما سرمایه‌ی ما می‌باشید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

shiva_tli

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-03
نوشته‌ها
204
لایک‌ها
3,002
امتیازها
63
محل سکونت
shahre roman
کیف پول من
-41
Points
0
سلام Golnaz
خیلی ممنون از وقتی که گذاشتی.
واقعا خیلی خوب بود.
من که حسابی متوجه اشتباهاتم شدم.
راستش من این رمان رو پارسال تابستون نوشتم.
من پارسال با عناصر داستانی و خیلی چیزای دیگه آشنایی نداشتم.
الان که با اینا کامل آشنایی دارم راستش خودمم وقتی میخواستم درخواست نقد بدم براش میدونستم که کلی ایراد داره.
تازه خیلیاشونو درست کردم. ببین دیگه قبلش چی بوده:)).//
پارتای جدیدش رو الان دارم مینویسم ولی پارتای قبلیش رو واقعا قبول دارم.
درمورد اون قسمت ت*ج*اوز که میفهمه بهش ت*ج*اوز نشده راست میگی واقعا. منتها من برای نوشتنش دلیل دارم و فکر کنم یادم رفته توی رمانم این دلیلش رو بنویسم.
در هر صورت مرسی ازت فاطمه جون.eshgh%
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مهاجر.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,677
لایک‌ها
27,888
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
کیف پول من
30,118
Points
217
سلام Golnaz
خیلی ممنون از وقتی که گذاشتی.
واقعا خیلی خوب بود.
من که حسابی متوجه اشتباهاتم شدم.
راستش من این رمان رو پارسال تابستون نوشتم.
من پارسال با عناصر داستانی و خیلی چیزای دیگه آشنایی نداشتم.
الان که با اینا کامل آشنایی دارم راستش خودمم وقتی میخواستم درخواست نقد بدم براش میدونستم که کلی ایراد داره.
تازه خیلیاشونو درست کردم. ببین دیگه قبلش چی بوده:)).//
پارتای جدیدش رو الان دارم مینویسم ولی پارتای قبلیش رو واقعا قبول دارم.
درمورد اون قسمت ت*ج*اوز که میفهمه بهش ت*ج*اوز نشده راست میگی واقعا. منتها من برای نوشتنش دلیل دارم و فکر کنم یادم رفته توی رمانم این دلیلش رو بنویسم.
در هر صورت مرسی ازت فاطمه جون.eshgh%
سلام عزیزدلم ^.^
خوشحال شدم که روحیه‌ی نقدپذیری داری ?
قلم اول همین‌جوریه عزیزم =*) امیدوارم که یه روز توی جمع نویسنده‌های معروف ببینمت، چون نویسنده‌های موفق انتقاد پذیرن؛ درست شبیه تو!
خواهش می‌کنم ^^ eshgh%
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

MAHTA☽︎

مدیرارشد بازنشسته+نویسنده اختصاصی
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,704
لایک‌ها
12,294
امتیازها
113
کیف پول من
9,051
Points
2
ممنون از شیوای عزیز از این که برای نوشته‌اش اینچنین ارزشی قائله.&^%(8
مسلما شما که نویسنده‌ای دلایلی برای بیان اون قسمت(ت‌*ج‌*ا‌*و*ز) داری و بعدها ما متوجه میشیم.

برای شما ما دو هفته زمان برای ویرایش تعیین می‌کنیم. اگر زمان‌تون تنظیم نشد و به مشکل خوردید، پی‌وی در خدمتم.

ممنون از فاطمه برای کمک‌ و نقدشون Kvf&

خسته نباشید

یاعلی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : MAHTA☽︎
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا