ادیان و آیین‌ها ال بویه،عباسیان و تشیع

  • نویسنده موضوع 'mobin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 152
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

'mobin

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-29
نوشته‌ها
4,491
لایک‌ها
20,986
امتیازها
138
کیف پول من
-440
Points
0
انجمن رمان نویسی


سالها قبل از ورود آل بويه به بغداد، خلفاي عباسي، عملا"قدرت دنيوي خود را به اميرالامراها منتقل كرده بودند. برادران بويه كه گرايشهاي شيعي داشتند، پس از فتوح خويش در ايران، متوجه بغداد شدند. معزالدوله پس از ورود به بغداد، در صدد برآمد تا خلافت را از عباسيان به خاندان علي(ع) منتقل نمايد، ولي باصلاحديد وزيرش، از اين كار منصرف شد و به تغيير خليفه عباسي اكتفا كرد. انتخاب فردي مطيع به مقام خلافت و خلع آنان در موقع لازم، امتيازي بود كه آل بويه در اين خصوص به دست آوردند؛ بدين ترتيب، نه تنها اقتدار دنيوي، بلكه اقتدار معنوي خلفاي عباسي به تدريج رو به كاستي گذاشت.

اما در دراز مدت، غيبت اميران بويي از بغداد و اختلاف ميان آنها در شاخه هاي عراق و فارس، زمينه ی بازيابي قدرت خلفا را فراهم آورد. آنان به تدريج قدرت معنوي خود را افزايش دادند و سپس براي دستيابي به قدرت دنيوي، از قدرت نظامي نو پاي طغرل سلجوقي، براي شكستن ديلميان سود جستند. ليكن خلفاي عباسي ديگر هيچگاه به جايگاه قدرتمند اوّليه خود بازنگشتند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : 'mobin

'mobin

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-29
نوشته‌ها
4,491
لایک‌ها
20,986
امتیازها
138
کیف پول من
-440
Points
0
مقدمه
ديلميان كه از ديرباز به علت شجاعت و آگاهي از مهارتهاي جنگي، در شاخه نظامي ايران سرآمد بودند، در قرن سوم و چهارم هجري بر مسند قدرت حكومتي ايران و اسلام تكيه زدند. كارآمدي در بخش نظامي، آنان را در تسلط بر قلمرو وسيعي از جهان اسلام ياري كرد. به قدرت رسيدن آلبويه كه اعتقادات شيعي داشتند، تحولي بزرگ در وضع ديلميان و شيعيان ايران ايجاد كرد. تسلط آنان بر بغداد و خلفاي عباسي، در جامعه بغداد وسرزمينهاي اسلامي نيز تحولاتي در پي داشت.

حكومت آلبويه، نقطه عطفي سياسي در تاريخ ايران و بغداد بود؛ آنان اولين حكومت ايراني بودند كه توانستند به آمال بسياري از اميران ايراني، از جمله يعقوب ليث صفاري و مردآويج زياري، دست يابند و بر خلافت عباسي مسلط گردند.

جايگاه و موفقيت خلفاي عباسي در دوره قدرت يابي آلبويه و در طول حكومت آنان، موضوع مورد بحث مقاله حاضر است.

موقعيت سياسي خلفاي عباسي در دوره آل بويه
باگذشت بيش از سه قرن از سقوط حكومت ساسانيان در ايران، خلافت اموي و سپس عباسي، با تسلط بر امور سياسي، قدرت خود را بر ايرانيان تحميل مي كردند و تسنن، مذهب غالب دستگاه خلافت و بالطبع مورد پذيرش حاكمان و كارگزاران دستگاه خلافت در قلمرو حكومت اسلامي، از جمله ايران بود.

حكومت آل بويه نقطه عطف سياسي در روابط ايران و بغداد و آغازي بر ورود خلفاي عباسي به دوره ضعف سياسي و از دست دادن اقتدار معنوي و دنيوي است. تسلط آل بويه بر بغداد، ضعف خلفاي عباسي را كه از چندين دهه پيش آغاز شده بود، آشكار ساخت.« از آن پس خلفا را جز لوا و منشور فرستادن و خلعت دادن و پاسخ پادشاهان اطراف، كاري نماند».[1]

آل بويه، اختيارات معنوي و دنيوي را از خلفاي عباسي سلب كردند، به طوري كه پس از زوال آل بويه نيز خلفا هيچ گاه به جايگاه قدرتمند اوليه ی خود بازنگشتند. بيروني، رويداد تسلط آل بويه بر بغداد را تغييري بنيادي در امر خلافت مي داند و مي نويسد: «سلطنت در آخر ايام متقي و آغاز ايام مستكفي از آل عباس به آل بويه انتقال يافت».[2] ابن خلدون نيز معتقد است: «به راستي كه اساس خلافت به كلي روي به ويراني نهاده بود».[3]

آنچه موجب جسارت ديلميان در پيشروي به سوي بغداد و تسلط بر خلافت عباسي شد، پايبندي آنان به فرهنگ ايراني و گرايش به مذهب تشيع بود. موقعيت جغرافيايي سرزمين ديلم، موجب شده بود تا كمتر دستخوش تهاجم بيگانگان و تغيير و تحول سياسي و فرهنگي قرار گيرد. اين وضعيت، آنجا را به پناهگاهي امن براي علويان تحت تعقيب و ناراضيان خلافت عباسي تبديل كرد كه در دراز مدت سبب گرايش ديلميان به مذهب تشيع و تضاد آنان با حكام خلافت عباسي گرديد.

با تسلط آل بويه بر بغداد، موقعيت خلفاي عباسي كاملا متزلزل شد. عملكردها، انديشه هاي متفاوت و ميزان قدرت اميران بويي، جايگاه خلفاي عباسي را در طول حكومت آل بويه تعيين ميكرد. در مرحله اول، با ورود معزالدوله به بغداد، اقتدار معنوي و دنيوي خلفاي عباسي كاملا محدود گرديد. اين امر با روي كار آمدن عزالدوله كه درباره ی مذهب تشيع متعصب تر مينمود، تشديد گرديد. در مرحله دوم، عضدالدوله سعي داشت در روابط خويش با خليفه، موضع معتدلتري در پيش گيرد، ضمن آنكه انديشه ی دستيابي به مقام معنوي خلافت و جمع آن با قدرت دنيوي اميران و پادشاهان ايراني را در سر ميپروراند. در مرحله سوم، جانشينان عضدالدوله، خود دچار ضعف شدند و مشكلات داخلي حكومت آل بويه، آنان را از بغداد و خلفاي عباسي غافل نمود و خلفا با توسل به قدرتهاي موازي و رقيب آل بويه، در صدد برآمدند تا اقتدار معنوي و دنيوي پيشين را بازستانند.

تسلط آل بويه شيعي مذهب بر خلفاي عباسي
عباسيان به سبب بهره گيري از ايرانيان و دوستداران آل محمد(ص) در رسيدن به قدرت، ناچار بودند در رفتار با مردمان ايران و شيعيان ملايمت نشان دهند. ادامه اين وضع به حضور بيشتر ايرانيان و شيعيان در دربار خلافت انجاميد. تأثير مربيان و وزيران شيعي تا آنجا بود كه خلفا در مواقع اضطرار سياسي، به داشتن گرايشهاي شيعي تظاهر ميكردند. عليرغم آن كه خلافت غالباً سني مذهب در حدود سه قرن بدون رقيبي نيرومند در اوج قدرت سياسي قرار داشت، شيعيان با نفوذ تدريجي در دستگاه خلافت و دستيابي به مشاغل كليدي؛ مانند وزارت، بر قدرت سياسي مسلط گرديدند. ادامه اين وضع خلفا را ضعيفتر و مخالفانشان را قوت مي بخشيد. در دورة راضي بالله (329 - 322هـ ) قدرت دنيوي خليفه، عملاً به اميرالامراها – كه اغلب از ايرانيان و شيعيان بودند- منتقل شد؛ خراسان و ماوراءالنهر در دست سامانيان، طبرستان و گرگان در دست علويان و فارس و بلاد مركزي در دست آل بويه و آل زيار قرار داشت. آنان هر چند به ظاهر مطيع خليفه بودند، در واقع، به طور مستقل حكومت ميكردند. كرمر معتقد است: «خلفا به اميرالامراها متكي بودند و به دستور آنها منصوب و معزول ميشدند».[4]

ضعف خلفا در دوره هاي بعد آشكارتر شد، قدرت آنان راه سراشيبي در پيش گرفت كه به تسلط بيشتر سپاهيان بر خليفه انجاميد. مستكفي ( 334 - 333هـ)، كه همزمان با حكومت آل بويه بر مسند خلافت تكيه زده بود، همچون خلفاي ديگر دچار ضعف بود، از اينرو، بغداد براي ورود افراد تازه نفس، حتي با گرايشهاي شيعي آمادگي داشت.

همزمان، قدرت سه برادر بويي (علي، حسن و احمد) در ايران، در حال شكل گيري بود. آنان پس از تسلط بر فارس و قسمتي از جبال، به تحريك برخي از حكام مخالف خليفه، به فكر تسلط بر بغداد افتادند. با توجه به وضع بغداد و ضعف خلفا، خواسته آنان به زودي جامه عمل پوشيد.

با تسلط احمد بن بويه، معزالدوله، بر بغداد ( 334هـ)، مستكفي، براي رهايي از تسلط گستاخانه تركان، حضور احمد بن بويه را در بغداد غنيمت شمرد. او گفته بود: «من پنهان شدم تا تركان بر من تكيه نكنند و قدرتشان فرو ريزد و احمد بن بويه بي رنج پيروز گردد».[5] با اين همه، عمر خلافت مستكفي نميتوانست دوام يابد. معزالدوله نگران اقدامات او و اطرافيانش براي بازيابي قدرت بود. وي مي بايست خلافت يا خليفه را تغيير دهد. ابتدا درصدد برآمد تا خاندان خلافت را تغيير دهد و آن را به آل علي(ع) منتقل كند. همداني مينويسد: «ميخواست با اباالحسن محمدبنيحيي زيدي علوي بيعت كند»،[6] ولي به صلاحديد وزيرش، صيمري، از اين كار منصرف شد و خليفهاي مطيع از عباسيان را به فردي از خاندان علي(ع) ترجيح داد. صيمري معتقد بود كه اگر خليفه، علوي باشد، معزالدوله ناچار خواهد بود از او اطاعت كند و چه بسا فقط به منزله فرمانده لشكر ايفاي نقش نمايد. صيمري گفته بود: «هرگز چنين مكن و كسي را كه قوم تو فرمانبردار او باشند به خلافت منشان چه بسا به فرمان او تو را از ميان بردارند».[7] خطر ديگري كه تغيير خاندان خلافت به دنبال داشت، شورش عباسيان بود كه در نقاط مختلف قلمرو حكومت در اكثريت به سر ميبردند و در نظر آنان، مشروعيت حكومتها با فرمان خليفه تأمين مي گرديد و خطر سوم از جانب خلفاي فاطمي مصر بود كه با از ميان رفتن خاندان عباسي، در صدد گسترش قلمرو خود برمي آمدند و چون خود را وابسته به آل علي(ع) ميدانستند، مدعي تسلط بر بغداد و آلبويه نيز ميشدند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : 'mobin
بالا