خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • چاپ کتاب های رمان، شعر و دلنوشته به مدت محدود کلیک کنید

از چی ترسیدی و همون سرت اومده؟

  • نویسنده موضوع queen lovely
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 44
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
کیف پول من
-39
Points
0

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
کیف پول من
-39
Points
0
مامانمم با خالم رفته بودن بیرون منم به مامانم گفته بودم میرم خونه دوستم درس بخونم مامان که رفت منم با دوستام پیچوندیم رفتیم پارک عاقا چشمتون روز بدنبینه با دوستام توی پارک مسخره بازی در می اوردیم که یهو یکی گفت: سحر مامان! اول فکر کردم توهمه دیدم باز صدام کرد و دستی نشست روی شونم برگشتم دیدم مامانمه و گفت توی پارک درس میخونید تا چند وقت نذاشت برم پیش دوستم بخاطر دروغم:/ پارکم تا خونمون با ماشین و ترافیک نیم ساعت چهل دقیقه فاصله داشت
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hal mony

مدیر بازنشسته + مجله نویس
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-02
نوشته‌ها
3,127
کیف پول من
23,363
Points
152
من رشته‌های ورزشیم تکواندو و تنیس روی میز هستش.
دوسال پیش مسابقات استانی رشته های ورزشی قرار بود برگزار بشه ومن چون دو رشته ای بودم خیلی ترس ودلهره داشتم که 2مسابقه ام همزمان بیافته که تا مرحله فینال همزمان نبود اما برای فینال مجبوری یکی رو باید انتخاب میکردم. ومجبور شدم تکواندو که واقعا عاشقشم رو انتخاب کنم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

فاطمه تاجیکی✾

موسس سابق انجمن تک رمان
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-10
نوشته‌ها
1,324
کیف پول من
6,366
Points
142
بالا