* فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی موضوعی است كه بهتازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. فرهنگ از دیرباز برای شرح كیفیت زندگی جامعه انسانی به كار برده میشود. ولی دربارۀ فرهنگ سازمانی آنچه مربوط به كار و رفتار مردمان در سازمان است كمتر سخن گفته شده است.
از تركیب دو واژه فرهنگ و سازمان اندیشهای تازه پدید آمده است كه هیچیك از آن دو واژه این اندیشه را در بر ندارد. سازمان یك استعاره برای نظم و تربیت است درحالیكه عناصر فرهنگ نه منظم هستند و نه با نظم. فرهنگ كمك میكند تا دربارۀ چیزی جدای از مسائل فنی در سازمان سخن گفته شود و باعث میشود نوعی از روان همراه با نوعی رمز و راز پدید آید. بنابراین میتوان گفت فرهنگ در یك سازمان مانند شخصیت در یك انسان است. (خداپرست،......) سازمانها ، درست مثل افراد دارای شخصیتهایی می باشند که این قالب شخصیتی سازمان را فرهنگ آن سازمان می گویند . فرهنگ سازمانی به مثابه وسیله ای برای فهمیدن معنی زندگی سازمانی و خصوصیات اساسی آن است . چیز نا نوشته ای است ولی با توجه به شعارها ، جشنها ، نوع لباس و نمای سازمان قابل مشاهده است بطورکلی فرهنگ سازمانی یک ادراک است که افراد از سازمان دارند ، صفات ویژه ای است که به سازمان اختصاص دارد و نمایانگر مشخصات معمول و ثابتی است که یک سازمان را از سایر سازمانهای دیگر متمایز می کند . سیستمی از استنباطات مشترکی است که کارکنان اعضای یک سازمان نسبت به یک سازمان دارند . فرهنگ سازمان شیوه انجام دادن امور را در سازمان برای کارکنان مشخص می کند .
»فرهنگ سازمان نشان دهنده مجموعه ای از ارزشها، باورها، هنجارها و تفاهم هایی است که سازمان در آنها با کارکنان وجوه مشترک دارد » . ( دفت ، 1380 ، ص 33)
زارعی متین (1380) معتقد است : » ارزشها عنصر اساسی فرهنگ سازمانی هستند و فرهنگ سازمانی از مهمترین عوامل مؤثر در عملکرد سازمان است .
حقیقی (1380) »دلیل اهمیت ارزشها را بدین جهت می داند : که آنها پایه واساس درک نگرشها ، ادراکات ، شخصیت و انگیزش افراد هستند و همچنین بر روی ادراک افراد اثر می گذارند افراد با این پیش تصور و عقیده که چه چیز باید باشد و چه چیز نباید باشد به سازمان وارد می شوند . »
رابینز (1990) معتقد است که : » فرهنگ سازمانی عبارت است از ارزشهای غالبی که توسط اکثریت قریب به اتفاق سازمان پذیرفته و حمایت می گردد و عامل انسجام اعضاء و محتوایی درونی آنها می باشد . »
فرهنگ سازمانی هویت اجتماعی هرسازمان را تشکیل می دهد . گریفین (1989)
شاین (1985) »فرهنگ سازمانی را بعنوا ن مجموعه ای از راه حل ها برای مسائل و مشکلات داخلی و خارجی سازمان می داند که به طور مستمر روی آنها کارشده است . بنا بر این فرهنگ سازمانی برای عضو جدید سازمان به عنوان طریقه مطلوب اندیشیدن ، تفکر و احساس و برخورد در مقابله با مشکلات داخلی و خارجی سازمان است .
به عنوان یک تعریف روشن و جامع می توان به تعریف استانلی دیویس (به نقل از مشبکی ،1377،ص439 ) اشاره کرد: » فرهنگ سازمانی الگویی از ارزشها و باورهای مشترک است که به اعضای یک نهاد معنی و مفهوم می بخشد و برای رفتار آنان در سازمان دستورهایی فراهم
می آورد.
فرهنگ خصیصه ای پایدار است که هنگام بدو ورود کارمند جدید به سازمان باید خود را با فرهنگ سازمان وفق دهد و سازمان را با آن خصیصه بشناسد .
فرهنگ سازمانی ارائه کننده طرح مفهومی است که کارمندان می توانند به گرایشها و رفتارهای مرجع سازمان پی ببرند و از همه مهمتر این که خود فرهنگ بر رفتار کارکنان تأثیر می گذارد .
»فرهنگ سازمانی شیوه انجام گرفتن امور در سازمان را برای کارکنان مشخص می کند و ادراکی است یکسان از سازمان که وجود آن در همه اعضای سازمان مشاهده می گردد و نشان دهنده مشخصات معمولی و ثابتی است که یک سازمان رااز سازمان دیگر متمایز می کند ».(رابینز به نقل از کاظمی ، 1375 ، ص 82 )
فرهنگ سازمانی پدیدهای است كه در سازمان است و همۀ اعضاء اتفاق نظر دارند كه یك دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نامرئی هدایت میكند. شناخت و درك چیزی كه فرهنگ سازمان را میسازد، شیوۀ ایجاد و دوام آن به ما كمك میكند تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه كنیم.
« به طور کلی تعاریف فرهنگ سازمانی بین دو حد «روش انجام کار» و«روش فکر کردن» در مورد کارها قرار می گیرد که در یک طرف محور ، فرهنگ سازمانی را می توان به عنوان روش فکر کردن در امور مختلف سازمان و طرف دیگر آن را به عنوان روش انجام دادن کارهای مختلف سازمان تعریف کرد.» (زارعی متین ، 1374ص21)
محققان زیادی به فرهنگ سازمانی توجه کرده اند. بعضی به جنبه های غیر قابل مشاهده آن و بعضی دیگر به ماهیت اساسی ومتغیرهای عمیق تر فرهنگ کمتر توجه کرده اند.
میرسپاسی (1373) معتقد است که : اگر سازمان را به کوه یخی تشبه کنیم بخش اندکی از آن بیرون از آب وبخش اصلی آن یعنی فرهنگ در زیر آب قرار دارد. « یعنی جنبه های غیر رسمی بخش پنهان است این بخش ناآشکار، به طور سنتی، یا هرگز بررسی نمی شود و یا به گونه ای نارسا کاویده می گردد.(ص25)
علی رغم تنوع ظاهری در تعاریف ارائه شده صارمی (1372) خصوصیات مشترکی برای فرهنگ سازمانی بیان کرده است :
1- همه تعاریف به طور بالقوه به مجموعه ای از ارزشها اشاره دارد که توسط اعضای یک موسسه مورد تبعیت قرار می گیرد.
2- ارزشهای سازنده یک فرهنگ غالباً مفروض هستند یعنی به جای اینک در کتابی نوشته و یا در یک برنامه آموزشی تصریح شوند، از فرضیات اساسی کارکنان موسسه به شمار
می روند.
3- تأکید بر وسایل نمادی است که از طریق آنها ارزشهای موجود در یک فرهنگ سازمانی منتقل می شوند.
حال با استفاده از سه ویژگی مشترک می توان گفت : فرهنگ سازمانی مجموعه ای از ارزشهای غالباً مفروض می باشد که به افراد سازمان در درک اعمال قابل قبول و غیر قابل قبول کمک می کند. این ارزسها غالباً از طریق داستانها و دیگر وسایل نمادی منتقل
می شوند.(ص11)
زمردیان (1373) معتقد است : فرهنگ سازمانی را می توان الگویی مشترک میان افراد سازمان دانست که از سه جزء اساسی تشکیل شده است :
1- ارزشها و هنجارهای مورد پذیرش اعضای سازمان.
2- مفروضات و برداشت های فردی و گروهی نسبت به اهداف و رسالت های سازمان.
3- چگونگی سازگاری وضعیت سازمان با شرایط محیطی.
با نگاهی دقیق به تعاریف فوق پی می بریم که زمینه اصلی در فرهنگ سازمانی وجود سیستمی از معانی ومفاهیم مشترک در میان اعضای سازمان است. در هر سازمانی الگویی ازباورها، سمبل ها، شعائر، داستانها و آداب و رسوم وجود دارد که به مرور زمان بوجود آمده اند. و باعث می شوند که اعضاء موجود در سازمان چگونه رفتار خود را ابراز کنند.
انجمن تک رمان