من دیوانه | Taniya کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع Taniya
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 367
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Taniya

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-22
نوشته‌ها
642
لایک‌ها
1,497
امتیازها
73
محل سکونت
دنیای مردگان
کیف پول من
-83
Points
0
gofo_عکس-و-گیف-متحرک-بسم-الله-الرحمن-الرحيم-22-1.gif

نام دلنوشته: من دیوانه.
ژانر: تراژدی.
نویسنده: Taniya
◇◇◇
《به نام آفریننده‌ی قلم》
《مقدمه》
من دیوانه!
من دیوانه؛ همانی که پشت شیشه‌هایی از ج*ن*س غم حبس شده!
همان من دیوانه‌‌ای که هزار بار مرد و زنده شد.
من دیوانه! به راستی که من، یک من دیوانه هستم!
من دیوانه‌ای که با بی رحمی بال‌هایش را شکستند!
امیدی به زندگی ندارم؛ همین من دیوانه!
من دیوانه، منی خوب بودم. منی فارغ از غم دنیا!
اما به یک باره، من دیوانه شدم!
دست تقدیر از من، منِ دیوانه‌ای ساخت!
سرنوشت بازی کرد. بد کرد! بازی سرنوشت بد ورق خورد!
پس من هم، همین من دیوانه بد ورق می‌خورم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Taniya

Taniya

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-22
نوشته‌ها
642
لایک‌ها
1,497
امتیازها
73
محل سکونت
دنیای مردگان
کیف پول من
-83
Points
0
"دلنوشته 1"
هیچوقت، هیچوقت نتوانستم به آن دو تیله‌ی سیاه رنگ خیره شوم!
دو تیله‌ای که به "منِ دیوانه" جانی دوباره بخشید!
دو تیله‌ای که صد‌ها بار، حسرت داشتن صاحبش را خوردم!
اما حیف! حیف که حق من از آن دو تیله، تنها یک نقاشی در دل دفتری تنهاست!
دفتری تنها!
"منِ دیوانه"
Taniya
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Taniya

Taniya

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-22
نوشته‌ها
642
لایک‌ها
1,497
امتیازها
73
محل سکونت
دنیای مردگان
کیف پول من
-83
Points
0
"دلنوشته 2"
دستم را روی قلبم می‌گذارم.
این یک تکه‌ی کوچک قلب نیست؛ طاقچه‌ای از خاطرات تلخ و شیرین ماست!
با هر خونی که پمپاژ می‌شود، اقیانوسی از خاطراتمان در بدنم جاری می‌شود و مثل خوره، به جان از دست رفته‌ی "منِ دیوانه" می‌افتد!
اما... اما دیگر قلبی برای نگهداری از خاطراتمان نمانده!
خدایا! خاطراتم را هدیه می‌کنم به، آخرین ورقه‌ی دفتر سرنوشت!
قصه‌ی یک "منِ دیوانه‌ی" دیگر هم در اینجا بسته شد!
اینجا جایی برای بسته شدن کتاب سرنوشت "من‌ِهای دیوانه" است!
"منِ دیوانه"
Taniya
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Taniya

Taniya

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-22
نوشته‌ها
642
لایک‌ها
1,497
امتیازها
73
محل سکونت
دنیای مردگان
کیف پول من
-83
Points
0
"دلنوشته 3"
باز هم به یادت، یک لیوان اسپرسو با چاشنی عطر تنت!
به بخار‌های غلیظ‌ بیرون آمده از لیوان نگاه کردم.
زندگی من هم، در یکی از مه‌های راز آلود وجودت گم شده!
صخره‌ی این مه‌ راز آلود چشمان تیره‌ی توست!
و من، همین "منِ دیوانه" روزی از این صخره‌ی پر رمز و راز سقوط کردم؛ سقوطی آزاد!
اما... اما سقوط کردن از دو تیله‌ی مشکی رنگ تو هم عالمی دارد برای "منِ دیوانه"
"منِ دیوانه"
Taniya
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Taniya

Taniya

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-22
نوشته‌ها
642
لایک‌ها
1,497
امتیازها
73
محل سکونت
دنیای مردگان
کیف پول من
-83
Points
0
"دلنوشته 4"
"منِ دیوانه" در میان سیل عظیمی از بی رحمی‌ها، نامردی‌ها گم شده‌ام.
در میان سیل عظیمی از خاطرات!
در میان سیل عظیمی از بدی‌ها!
در میان سیل عظیمی از تفاوت!
و همین تفاوت‌ها و بدی ها بود که، مرا تبدیل به یک "منِ دیوانه" کرد.
حال بعد از این همه سال، بی رحمی، بدی و بی تفاوتی هیولا‌ی درون من بیدار شده!
هیولای درون یک "منِ دیوانه" که قصد انتقام دارد!
انتقامی به تلخی تبعیض و تفاوت!
Taniya
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Taniya

Taniya

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-22
نوشته‌ها
642
لایک‌ها
1,497
امتیازها
73
محل سکونت
دنیای مردگان
کیف پول من
-83
Points
0
"دلنوشته 5"
رفتی!
رفتنی که هیچ بازگشتی ندارد.
رفتنی که "منِ دیوانه" را دیوانه تر کرد!
کاش بر می‌گشتی و باز هم اسمم را صدا می‌زدی!
کاش بر می‌گشتی و باز هم ترنم صدای زیبایت گوشم را نوازش می‌داد!
چه زود رفتی، فرشته کوچولوی من!
( دوستت دارم خواهری!)
Taniya
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Taniya

Taniya

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-22
نوشته‌ها
642
لایک‌ها
1,497
امتیازها
73
محل سکونت
دنیای مردگان
کیف پول من
-83
Points
0
"دلنوشته 6 "
به یاد روزی می‌افتم، که صدای خنده‌های دلنشین و شیرینت تمام دنیا را بر می‌داشت!
خنده‌هایی که شاید از روی اجبار بود.
دوست دارم بدانم بعد از من چه کسی این خنده‌ها را می‌بیند. بعد از "من دیوانه"
دوست داشتم بدانم!
اما حیف، حیف که زود رفتی، و رفتن اجازه‌‌ی گفتن، نا گفتنی‌ها را به من نداد!
Taniya
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Taniya
بالا