مقدمه
در میان تمامی نارساییها، نارسایی ذهنی؛ شایع ترین است. سایر اصطلاحاتی که اغلب برای توصیف چنین نارسایی بکار برده میشوند عبارتند از: نارسایی تحولی، عقب ماندهگی ذهنی، معلولیت ذهنی یا مشکلات یادگیری شدید. این نارسایی بر تمامی جنبههای تحولی کودک تأثیر میگذارد. این کودکان از نظر جسمانی کندتر رشد می کنند، کندتر زبان میآموزند، کندتر یاد می گیرند از خود مراقبت کنند و نیز کندتر بر مهارتهای تحصیلی تسلط مییابند. در هر حال، این افراد بیماری روانی ندارند. این اصطلاح هنگامی کاربرد دارد که افراد سالم، دچار نوعی بیماری شوند که بر خلق، عواطف و رفتارهایشان تأثیر بگذارد. البته چنان افرادی نیز با درمان مناسب معالجه خواهند شد.
در برخی کودکان، آسیبدیدگی ذهنی از بدو تولد یا مدت کوتاهی بعد از آن قابل تشخیص است، اما در مورد بسیاری از آنان، آسیبدیدگی ذهنی تا هنگام ورود کودک به مدرسه ناشناخته باقی خواهد ماند. هر چند که در اغلب موارد علائم هشدار دهنده از سنین خردسالی وجود دارند. برخی کودکان ممکن است نارسایی هایی بسیار شدیدی داشته باشند و ممکن است آسیبدیدگیهای دیگری نظیر صرع، مشکلات بینایی و شنوایی نیز داشته باشند. گاهی اوقات این کودکان را کودکان نارسایی عمیق یا چند معلولیتی می نامند.
با این حال تعداد بسیار زیادی از کودکان دارای نارساییهای ذهنی فقط به میزان خفیف یا متوسط دچار این مشکلات هستند ( تخمین کلی از تعداد آنها 2 درصد است). ممکن است در مورد این کودکان هیچ دلیل جسمانی برای نارساییشان وجود نداشته باشد.
این کودکان در مقایسه با سایر کودکان هم سن خود:
•دامنهٔٔ توجه کوتاهتری دارد؛
•حافظهٔ ضعیف تری دارد؛
•بیش فعال، پرخاشگر یا آشفته است؛
•بیحس و بی تفاوت است.
علائم هشدار دهنده در خواندن و نوشتن:
در سن 5 سالگی یا یک سال پس از ورود به مدرسه، کودک:
•در نسخه برداری از اشکالی مانند دایره ها و مربع ها، دچار مشکل است؛
•در انجام فعالیت های ساده ای مانند جور کردن اشکال با محل هایشان در یک صفحهٔ دارای آن اشکال و صفحه ای که جای اشکال در آن کنده کاری شده، مشکل دارد؛
•در تشخیص و تمایز گذاری بین حروفیاز قبیل د و ذ، مشکل دارد؛
•در حفظ توالی حروف و کلمات در کلمه سازی یا جمله سازی با کارتهای آموزش حروف و کلمات دچار مشکل است؛
•در تکرار 5 عدد یا کلمه بلافاصله پس از بیان آنها توسط فرد دیگر، توالی صحیح را نمیتواند حفظ کند.
علل نارساییهای ذهنی
1) آسیبدیدگی ژنتیکی.
2) آسیبدیدگی در رحم.
3) آسیب در حین تولد یا مدت زمان کوتاهی بعد از آن
4) حوادث و بیماری ها
5) علل اجتماعی
فعالیت هایی که معلمان می توانند انجام دهند
الف) انطباقهای کلاسی
معلمانی که در مورد آموزش به کودکان دچار نارسایی ذهنی و دشواری های یادگیری در کلاسشان تجربه دارند، توصیه میکنند که:
•محرکهایی را که باعث حواس پرتی کودک می شوند کاهش دهید( روی میز را خلوت کنید)
•کودکانی که به دویدن در فضای کلاس تمایل دارند را کنار دیوار بیشانید و کودکان بزرگتر را در کنار آنها قرار دهید. همچنین می توانید وظایفی را بر عهدهٔ آنها بگذارید که برای انجام دادن آنها در داخل کلاس و مدرسه رفت و آمد کنند تا بدین طریق رفت و آمدها آنها آشفتگی ایجاد نکند. چنین وظایفی می توانند توزیع ورقه ها، دفترها و مواد مورد نیاز را شامل شوند.
•تلاش کنید همکاری یک فرد داوطلب را جلب کنید تا در روزهای خاصی به منظور فراهم آوردن کمک فردی برای این کودک، به کلاس بیاید. همچنین میتوانید از فرد داوطلب بخواهید با بقیهٔ دانش آموزان کلاس به فعالیتبپردازد تا شما بتوانید با آن کودک کار کنید. حتی برای مقاطع کوتاه. فرصت هایی را جهت کار فردی با کودک پیدا کنید. برای نمونه، هنگامی که سایر کودکان مشغول انجام تکالیف دیگری هستند. در طی این زمان تلاش کنید، محرکهای مزاحم مانند سرو صدا را کاهش دهید و اشیایی را که برای آن در درس نیاز ندارید، از میدان دید کودک خارج کنید.
ب) راهبردهای آموزشی
•فعالیتی را که میخواهید کودک انجام دهد، به او نشان دهید، نه این که فقط آن را بیان کنید.
•هنگام ارائه دستور العمل ها از واژههای ساده استفاده کنید و اطمینان حاصل کنید که کودک منظور شما را فهمیده است.
•به جای انجام فعالیتهای مداد و کاغذی( نوشتاری) از اشیاء واقعی که کودک بتواند آنها را حس و دستکاری کند، استفاده کنید. تلاش کنید درس ها را با تجربیات کودک و زندگی روزمرهٔ او ارتباط دهید.
•در هر زمان تنها یک فعالیت را انجام داده و آن را کامل کنید. روشن کنید در چه زمانی یک فعالیت تمام شده و فعالیت جدید شروع میشود.
•تکلیف را به گام ها یا اهداف یادگیری کوچک، تقسیم کنید. پیش از پرداختن به گام دشوار از کودک بخواهید فعالیت را با آنچه می تواند انجام دهد آغاز کند. اگر با مشکلاتی مواجه شد، به مرحلهٔ آسان تری برگردید. برای نمونه، در یادگیری ترسیم یک دایره، کودک می تواند در ابتدا داخل دایرهها را رنگ کرده، سپس نقاط تشکیل دهندهٔ یک دایره را به هم وصل کند. پس از آن از اشکال دایره های یک مجموعهٔ نمونه، نسخه برداری کند و مانند آن.
•هنگامی که کودک موفق شد، تشویق و ترغیب کافی را برای او فراهم کنید.
•برای انجام آن تکلیف به کودکان تمرینات بیشتری بدهید. به این کار" پر یادگیری" می گویند، این کار موجب میشود اطمینان پیدا کنیم که کودک بر آن مهارت تسلط یافته و اعتماد به نفسش بیشتر شدهاست. در هر حال، منطقی باشید. بسیاری از افراد دچار نارساییهای ذهنی از روزهای حضورشان در مدرسه، به عنوان " روزهایی پر از تکرار بیش از حد چیزهای مشابه، بدون آن که چیز جدیدی بیاموزند"،یاد میکنند.
•کودکان نیاز دارند که این مهارت را با مواد مختلف تمرین کنند. به عنوان نمونه: خواندن کلماتی که روی کارت ها، بر روی صفحات تمرین و در کتابها، نوشته شده اند. می توان نوشتن را بر روی ماسه، با انگشتان آغشته به رنگ یا به کمک مدادهای رنگی، مداد و خودکار تمرین کرد. نام این کار تعمیم دادن یادگیری کودکاست.
•کمک یک از اعضاء خانواده که می تواند در انجام تکالیف خانه به او کمک کند را جلب کنید. او آن چه را در هر روز در کلاس انجام شده است، مرور می کند.
•یکی از کودکان کلاس را به عنوان همکار کودک تعیین کنید تا بتواند توجه وی را به تکالیف جلب کند و در انجام فعالیتهای کلاسی او را یاری دهد. این همکار را از بین دانش آموزان توانمندتر کلاستان انتخاب کنید. این دانشآموزان تواناتر می توانند هنگامی که کار خودشان را تمام کردند، در انجام تکلیف، کودک کندتر را یاری دهند. تکالیفی را تعیین کنید که همهٔ دانشآموزان کلاس بتوانند در سطح خود در انجام آنها مشارکت داشته باشند و به صورت جمعی بر روی آن تکالیف کار کنند. تکالیفی را برای هر یک از افراد گروه تعیین کنید.
به نحوی که همهٔ یادگیرندگان در گروه بر مشارکت کودک دچار نارسایی ذهنی متکی باشند. همچنین می توانید از سایر دانشآموزان بخواهید هنگام زنگ تفریح در استفاده از توالت و مانند آن کودک مزبور را یاری دهند. در هنگام انجام تکالیف فردی، تعدادی از فعالیتها که کودک از آنها ل*ذت می برد و می تواند به طور فردی آنها را انجام دهد، فراهم کنید تا او مزاحم سایر دانش آموزان نشود.
•از رفتارهای نامطلوبی که کودک آنها را برای جلب توجه شما انجام می دهد، چشمپوشی کنید. هنگامی که رفتار کودک پذیرفتنی است او را تشویق کنید و مورد توجه قرار دهید.
در میان تمامی نارساییها، نارسایی ذهنی؛ شایع ترین است. سایر اصطلاحاتی که اغلب برای توصیف چنین نارسایی بکار برده میشوند عبارتند از: نارسایی تحولی، عقب ماندهگی ذهنی، معلولیت ذهنی یا مشکلات یادگیری شدید. این نارسایی بر تمامی جنبههای تحولی کودک تأثیر میگذارد. این کودکان از نظر جسمانی کندتر رشد می کنند، کندتر زبان میآموزند، کندتر یاد می گیرند از خود مراقبت کنند و نیز کندتر بر مهارتهای تحصیلی تسلط مییابند. در هر حال، این افراد بیماری روانی ندارند. این اصطلاح هنگامی کاربرد دارد که افراد سالم، دچار نوعی بیماری شوند که بر خلق، عواطف و رفتارهایشان تأثیر بگذارد. البته چنان افرادی نیز با درمان مناسب معالجه خواهند شد.
در برخی کودکان، آسیبدیدگی ذهنی از بدو تولد یا مدت کوتاهی بعد از آن قابل تشخیص است، اما در مورد بسیاری از آنان، آسیبدیدگی ذهنی تا هنگام ورود کودک به مدرسه ناشناخته باقی خواهد ماند. هر چند که در اغلب موارد علائم هشدار دهنده از سنین خردسالی وجود دارند. برخی کودکان ممکن است نارسایی هایی بسیار شدیدی داشته باشند و ممکن است آسیبدیدگیهای دیگری نظیر صرع، مشکلات بینایی و شنوایی نیز داشته باشند. گاهی اوقات این کودکان را کودکان نارسایی عمیق یا چند معلولیتی می نامند.
با این حال تعداد بسیار زیادی از کودکان دارای نارساییهای ذهنی فقط به میزان خفیف یا متوسط دچار این مشکلات هستند ( تخمین کلی از تعداد آنها 2 درصد است). ممکن است در مورد این کودکان هیچ دلیل جسمانی برای نارساییشان وجود نداشته باشد.
این کودکان در مقایسه با سایر کودکان هم سن خود:
•دامنهٔٔ توجه کوتاهتری دارد؛
•حافظهٔ ضعیف تری دارد؛
•بیش فعال، پرخاشگر یا آشفته است؛
•بیحس و بی تفاوت است.
علائم هشدار دهنده در خواندن و نوشتن:
در سن 5 سالگی یا یک سال پس از ورود به مدرسه، کودک:
•در نسخه برداری از اشکالی مانند دایره ها و مربع ها، دچار مشکل است؛
•در انجام فعالیت های ساده ای مانند جور کردن اشکال با محل هایشان در یک صفحهٔ دارای آن اشکال و صفحه ای که جای اشکال در آن کنده کاری شده، مشکل دارد؛
•در تشخیص و تمایز گذاری بین حروفیاز قبیل د و ذ، مشکل دارد؛
•در حفظ توالی حروف و کلمات در کلمه سازی یا جمله سازی با کارتهای آموزش حروف و کلمات دچار مشکل است؛
•در تکرار 5 عدد یا کلمه بلافاصله پس از بیان آنها توسط فرد دیگر، توالی صحیح را نمیتواند حفظ کند.
علل نارساییهای ذهنی
1) آسیبدیدگی ژنتیکی.
2) آسیبدیدگی در رحم.
3) آسیب در حین تولد یا مدت زمان کوتاهی بعد از آن
4) حوادث و بیماری ها
5) علل اجتماعی
فعالیت هایی که معلمان می توانند انجام دهند
الف) انطباقهای کلاسی
معلمانی که در مورد آموزش به کودکان دچار نارسایی ذهنی و دشواری های یادگیری در کلاسشان تجربه دارند، توصیه میکنند که:
•محرکهایی را که باعث حواس پرتی کودک می شوند کاهش دهید( روی میز را خلوت کنید)
•کودکانی که به دویدن در فضای کلاس تمایل دارند را کنار دیوار بیشانید و کودکان بزرگتر را در کنار آنها قرار دهید. همچنین می توانید وظایفی را بر عهدهٔ آنها بگذارید که برای انجام دادن آنها در داخل کلاس و مدرسه رفت و آمد کنند تا بدین طریق رفت و آمدها آنها آشفتگی ایجاد نکند. چنین وظایفی می توانند توزیع ورقه ها، دفترها و مواد مورد نیاز را شامل شوند.
•تلاش کنید همکاری یک فرد داوطلب را جلب کنید تا در روزهای خاصی به منظور فراهم آوردن کمک فردی برای این کودک، به کلاس بیاید. همچنین میتوانید از فرد داوطلب بخواهید با بقیهٔ دانش آموزان کلاس به فعالیتبپردازد تا شما بتوانید با آن کودک کار کنید. حتی برای مقاطع کوتاه. فرصت هایی را جهت کار فردی با کودک پیدا کنید. برای نمونه، هنگامی که سایر کودکان مشغول انجام تکالیف دیگری هستند. در طی این زمان تلاش کنید، محرکهای مزاحم مانند سرو صدا را کاهش دهید و اشیایی را که برای آن در درس نیاز ندارید، از میدان دید کودک خارج کنید.
ب) راهبردهای آموزشی
•فعالیتی را که میخواهید کودک انجام دهد، به او نشان دهید، نه این که فقط آن را بیان کنید.
•هنگام ارائه دستور العمل ها از واژههای ساده استفاده کنید و اطمینان حاصل کنید که کودک منظور شما را فهمیده است.
•به جای انجام فعالیتهای مداد و کاغذی( نوشتاری) از اشیاء واقعی که کودک بتواند آنها را حس و دستکاری کند، استفاده کنید. تلاش کنید درس ها را با تجربیات کودک و زندگی روزمرهٔ او ارتباط دهید.
•در هر زمان تنها یک فعالیت را انجام داده و آن را کامل کنید. روشن کنید در چه زمانی یک فعالیت تمام شده و فعالیت جدید شروع میشود.
•تکلیف را به گام ها یا اهداف یادگیری کوچک، تقسیم کنید. پیش از پرداختن به گام دشوار از کودک بخواهید فعالیت را با آنچه می تواند انجام دهد آغاز کند. اگر با مشکلاتی مواجه شد، به مرحلهٔ آسان تری برگردید. برای نمونه، در یادگیری ترسیم یک دایره، کودک می تواند در ابتدا داخل دایرهها را رنگ کرده، سپس نقاط تشکیل دهندهٔ یک دایره را به هم وصل کند. پس از آن از اشکال دایره های یک مجموعهٔ نمونه، نسخه برداری کند و مانند آن.
•هنگامی که کودک موفق شد، تشویق و ترغیب کافی را برای او فراهم کنید.
•برای انجام آن تکلیف به کودکان تمرینات بیشتری بدهید. به این کار" پر یادگیری" می گویند، این کار موجب میشود اطمینان پیدا کنیم که کودک بر آن مهارت تسلط یافته و اعتماد به نفسش بیشتر شدهاست. در هر حال، منطقی باشید. بسیاری از افراد دچار نارساییهای ذهنی از روزهای حضورشان در مدرسه، به عنوان " روزهایی پر از تکرار بیش از حد چیزهای مشابه، بدون آن که چیز جدیدی بیاموزند"،یاد میکنند.
•کودکان نیاز دارند که این مهارت را با مواد مختلف تمرین کنند. به عنوان نمونه: خواندن کلماتی که روی کارت ها، بر روی صفحات تمرین و در کتابها، نوشته شده اند. می توان نوشتن را بر روی ماسه، با انگشتان آغشته به رنگ یا به کمک مدادهای رنگی، مداد و خودکار تمرین کرد. نام این کار تعمیم دادن یادگیری کودکاست.
•کمک یک از اعضاء خانواده که می تواند در انجام تکالیف خانه به او کمک کند را جلب کنید. او آن چه را در هر روز در کلاس انجام شده است، مرور می کند.
•یکی از کودکان کلاس را به عنوان همکار کودک تعیین کنید تا بتواند توجه وی را به تکالیف جلب کند و در انجام فعالیتهای کلاسی او را یاری دهد. این همکار را از بین دانش آموزان توانمندتر کلاستان انتخاب کنید. این دانشآموزان تواناتر می توانند هنگامی که کار خودشان را تمام کردند، در انجام تکلیف، کودک کندتر را یاری دهند. تکالیفی را تعیین کنید که همهٔ دانشآموزان کلاس بتوانند در سطح خود در انجام آنها مشارکت داشته باشند و به صورت جمعی بر روی آن تکالیف کار کنند. تکالیفی را برای هر یک از افراد گروه تعیین کنید.
به نحوی که همهٔ یادگیرندگان در گروه بر مشارکت کودک دچار نارسایی ذهنی متکی باشند. همچنین می توانید از سایر دانشآموزان بخواهید هنگام زنگ تفریح در استفاده از توالت و مانند آن کودک مزبور را یاری دهند. در هنگام انجام تکالیف فردی، تعدادی از فعالیتها که کودک از آنها ل*ذت می برد و می تواند به طور فردی آنها را انجام دهد، فراهم کنید تا او مزاحم سایر دانش آموزان نشود.
•از رفتارهای نامطلوبی که کودک آنها را برای جلب توجه شما انجام می دهد، چشمپوشی کنید. هنگامی که رفتار کودک پذیرفتنی است او را تشویق کنید و مورد توجه قرار دهید.