خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

کامل شده دلنوشته دلتنگی با تو... |نسا رحمتی کاربر تک رمان

  • نویسنده موضوع Aseman♡
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 17
  • بازدیدها 890
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10

آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
دل‌تنگم و... همون جمله معروف.
اما؛ نه، میل سخن با تو، همیشه هست.
آن‌قدر دل‌تنگم که یک کلام، فقط بودنت را می‌خواهم.
خیره شدن به چشم‌های شیشه‌ای‌اَت.
و دست کشیدن لابه‌لای موهای نرم و مواجَت!
بگویم: چرا
موهای تو از موهای من نرم‌تر است؟!
و تو با نگاهت و لبخند آرامَت؛ آرامم کنی. بگویی: من تو را خوب بلدم؛ سعی نکن بغضت را پنهان کنی.
و بعد، من باشم و بغض ترکیده‌ام و آ*غ*و*ش امن تو و خیالی راحت از بودنت!

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
کاش می‌شد کمی از تو را، برای روز مبادا نگه داشت؛
برای آن روزهایی که نیستی و دل‌تنگت می‌شوم؛
وقت‌هایی که خسته و بی‌حوصله‌ای.
جانا؛ تو بگو، من با دلتنگی‌هایم چه کنم؟!


انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
می‌گویی؛ تا شقایق هست زندگی باید کرد.
کدام زندگی؟
کدام شقایق؟
تو نیستی.
شقایق نیست.
نور نیست.
خورشید نیست.
دیگر، باران قشنگ نیست!
دیگر، ذوق برف نیست.
دیگر هیچ گرمایی وجودم را گرم نمی‌کند.
هوا، کم است.

هوا، با تو هوا بود؛ بی تو، هوا نیست.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
کی گفته جمعه‌ها روزای دل‌تنگ‌تریه؟! دل‌تنگی که روز نداره؛ همین که از دل‌تنگی، نفست در نیاد؛ چشمات، همش پُر و خالی بشه؛ همین که تو دلت یه خلأ خیلی بزرگ حس کنی؛ دست و دلت به هیچی نره، عین کسایی که تو یه تصادف شدید، تن و بدنشون خورد شده، یه گوشه بشینی همش.
همین که بی تابتم؛

همین که بی قرارمی؛
همین که زندگی معنا نداره برات؛
این‌ها دل‌تنگیه!
روز و ماه و سال و ساعتِ خاص هم نداره.
وقتی زیر بارونی و صورتت رو اشکات خیس می‌کنه و بارون اشکات رو می‌شوره؛
وقتی تو قدم زدنات، یهو یادت می‌آد؛ کجایی؛
کِی به اون خیابون رسیدی؛
وقتی می‌فهمی؛ خیلی وقته به یه نقطه خیره شدی؛
وقتی بقیه چند بار صدات می‌کنن و تازه می‌گی: "هان؟ " و با نگاه پر از ناراحتی‌شون روبه‌رو می‌شی و
فقط می‌تونی سرت رو پایین بندازی؛
وقتی دلت، آ*غ*و*ش واسه خون گریه کردن می‌خواد؛
دستت، محکم چُفت شدن بین انگشتاش رو می خواد؛

وقتی حاضری از نفس کشیدن انصراف بدی...

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
بعضی وقت‌ها، عجیب حس می‌کنم کم آوردم؛ حس می‌کنم زمین گیر شدم و هیچ کاری نمی‌تونم انجام بدم. یه حس و حال غریبیه؛ خنده داره، نه؟! که حتی نتونی درست توضیح بدی که چه حالی داری. خیلی وقت‌ها، خیلی سخت می‌شه حالت رو توصیف کنی؛ یعنی، اصلاً نمی‌دونی چه‌جوری باید بگی! واژه‌ها تو سرت کنار هم مرتب قرار نمی‌گیرن و تو فقط می‌تونی با دلت و ذهنت بجنگی. این وقت‌ها، کسی نمی‌تونه به دادت برسه؛ فقط خودت باید بتونی ازش بیرون بیای.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
داشتم تو خیابون راه می‌رفتم و هدفون تو گوشم بود؛ رسید به اون آهنگی که مدت‌هاست داریم و کلی خاطره همراهشِ؛ بعدش دیگه نفهمیدم کجام!
یهو یه درد خیلی بد سمت راست کتفم حس کردم و سرم رو که بالا گرفتم؛ یه پسر اخمو جلوم بود. با یه نمه صدای بلند گفت:
_خانوم؛ حواست کجاست؟! همین‌طور می‌آی می‌خوری به آدم‌ها! چه وضعشه؟ معلوم نیست کجاها سیر می‌کنی!
چشمام پُر شد؛ جا خورد! فکر کرد از صدای بلندش ترسیدم؛ تند تند گفت:
_ ببخشید نمی‌خواستم بترسونمت!.
یه لبخند تلخ زدم و گفتم:
_نه مشکلی نیست؛ شما ببخشید.
و رفتم؛ اما، اون آقا هنوز وایستاده بود و نگاه خیره‌ش رو از پشت سر هم حس می‌کردم. نمی‌دونست پُر شدن چشمای من از اشک واسه داد زدنش نبود؛ واسه تُن صداش بود که عجیب شبیه تو بود! یه لحظه حس کردم خودتی جلوم وایسادی و داری سرم داد می‌زنی! دیگه هیچی از آهنگ هم نفهمیدم؛ غرق شده بودم تو یه دنیای دیگه.
تو دنیای تو!

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
دردی کُشنده دستش را بیخ گلویم گذاشته؛
زورم بهش نمی‌رسد که دستش را از گلویم جدا کنم.
دارم نفس کم می‌آورم؛ کم کم نفس هایم به شماره می‌اُفتد؛ به خس خس می‌اُفتم؛ زور می‌زنم برای نفس کشیدن.
و تمام...
تا آخر عمر باید با بی‌نفسی بگذرانم!
مرده‌ام! مرده زیر خاک رفته نه؛ مرده بیرون خاک مانده!

زنده‌ام؛ اما از زنده بودن فقط نفس کشیدنش را دارم.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Aseman♡

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-30
نوشته‌ها
2,706
کیف پول من
664
Points
10
می‌گن خودکشی گناهه!
مگه خودکشی چه‌جوریه؟ مگه فقط با قرص و دارو و... خودکشی می‌کنن؟
خودکشی، همین روز‌های ماست که داره می‌گذره.
همین که تو دیگه نمی‌خندی؛
دیگه صدای خنده‌هات رو کسی نمی‌شنوه.
یخ و سردیت مونده واسه بقیه.
همین که دیگه دل‌خوش نمی‌شی؛
هیچی نمی‌تونه خوش‌حالت کنه.
مرگ تدریجی!
یعنی من، یعنی تو!

گناه این خودکشی به گر*دن کیه؟!

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا