زیاد پیش نمیاد که شروع کنندهی گفتمانها باشم
ولی تعداد پارتها کم بود و تصمیم گرفتم بخونمش
( بیا فکر کنیم که اون گانگنام اول پارت، وسوسهام نکرده! )
اول این که به نظر من سرعت داستان خیلی خیلی زیاده
نمیتونم با کارکتر حتی توی سه پارت اولیه ارتباط بگیرم
چون خیلی سریع همهچیز داره اتفاق میفته و حل میشه
مثلا میتونستی سکانس مزاحمت برای یونا رو پیچیدهتر کنی
یا این که درمورد فرار کردنش از خونه، مونولوگهای بیشتری بسازی
و اون پسرهی چشم عسلی، لعنتی! انتظار نداشتم به همین راحتی باشه
اطلاعاتی که توی اولین پارت دادی در حد خودش، خوبه
حداقل الان میدونیم که کارکتر چه جایگاهی توی جامعه داره
با این حال شخصیتپردازی یکم کلیشهایه، مخصوصا درمورد پدرش
این که مشکل روانی داره و دختره به این علت فراری شده...
زیاد واسه من یکی جالب توجه نیست
قلمت خوبه، من توصیفاتت رو واقعا دوست داشتم
اصلا تکراری درمورد چیزی حرف نمیزنی
مثلا همون توصیفات آسمون آبی یا پسر عسلیه!
برات آرزوی موفقیت میکنم
XOXO
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان