پارت چهارم.
ده روزی است که جاده چالوس برای تحقیقات بسته شده است. در این ده روز تنها یک چاقو است که پیدا شده و رد خون خشک شده و یک اثر انگشت در آن یافت شده است. در پی جست و جو های پلیس رستورانی نظر پلیس را جلب میکند؛ با دستور مافوق برای پرس و جو نزد آن رستوران دار میروند.
صاحب رستوران کمی تعلل کرده و سپس آنها را به داخل رستوران دعوت میکند. سرگرد برای پرس و پاسخ آماده شده و ضبط صدا را روشن میکند. صاحب رستوران با خونسردی به سرگرد نگاه میکند و در حواب به سدالاتش به بیراهه میرود. یکی از درجهدار ها به دور از چشم صاحب رستوران وارد آشپزخانه میشود و سیخهای کباب که برای رفتن برروی آتش آماده شده مینگرد. به اطراف مینگرد که دو یخچال خانگی نظرش را جلب میکند چرا که در رستوران یخچال خانگی استفاده نمیشد. در آن را که باز میکند وحشت کرده و سرگرد را صدا میزند، او پاسخ معمای گمشدگان را پیدا کرده بود.سرگرد و بقیه وارد آشپزخانه شده و با دیدن اعضای ب*دن تکه تکه شده آدمها و سیخ های آماده شده کباب متوجه همه جیز میشوند. رستوران دار مه میفهمد همه جیز برملا شده پا به فرار میگذارد که سرگرد و دو تن از درجه دارها او را گرفته و به تهران باز میگردند.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان