خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

پرونده جنایی رستوران بین راهی

  • نویسنده موضوع هستی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 91
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

هستی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-04-28
نوشته‌ها
33
کیف پول من
1,049
Points
128
پرونده جنایی
رستوران بین راهی

نویسنده
هستی

ژانر
قتل. جنایی


خلاصه:
خبرهایی سر تیتر روزنامه ها شده که همه را به وحشت انداخته و دیگر کسی به رستوران دار ها اعتماد نمی‌کند، کسی تنهایی سفر نمی‌رود و سعی می‌کنند جاده های پر رفت و آمد رو انتخاب کنند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

هستی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-04-28
نوشته‌ها
33
کیف پول من
1,049
Points
128
پارت اول
صدای خنده‌شان در ماشین پیچیده و با آهنگ هم خوانی می‌کنند. در بین خنده و مسخره بازی ناگهان سعید نگاهی به موبایل می‌کند و می‌گوید:
- عه آنتن موبایلم رفته!
یاسر خنده کنان می‌گوید:
- خاک تو سر خرفتت کنم.. بزارید ببینم کسی هس ازش آدرس بپرسیم.
هر ۴ نفر به دنبال کسی می‌گردند تا آدرس را بپرسند که فرهاد رو به یاسر می‌گوید:
- وایسا از صاحب اون رستوران بپرسم.
یاسر می‌ایستد و فرهاد به سمت رستوران می‌رود؛ در این فاصله یاسر صدای ضبط را کم می‌کند و سعید در تلاش برای یافتن انتن های موبایل است؛ اما رادمهر در فکر این که چرا این رستوران در این جای نسبتا پرت قرار دارد.
فرهاد باز می‌گردد و می‌گوید:
- آدرس همین ن*زد*یک*ی‌هاس بیا تا بهت نشون بدم.
و یاسر به راه می‌افتد و فرهاد راه را نشان می‌دهد و بدون آنکه بدانند به سمت سرنوشتی نا معلوم راه می‌افتند.
***
سه روز از سفر آن ۴ پسر به شمال کشور گذشته و خبری از آن‌ها نیست. خانواده هایشان نگران به پلیس مراجعه می‌کنند تا پیگیری های لازم را انجام دهد اما تنها سرنخ آنها این است که تلفن پسرها ن*زد*یک*ی جاده چالوس را نشان می‌دهد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

هستی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-04-28
نوشته‌ها
33
کیف پول من
1,049
Points
128
پارت دوم
چند روز بعد اطراف همان رستوران خانواده‌ای برای استراحت می‌ایستند و بساط چایی را آماده می‌کنند. کودکان خانواده‌ها در آن بیشه زار مشغول بازی هستند و پدر و مادرانشان مشغول خنده و سلفی گرفتن. نازیلا پیش مادرش آمده و می‌گوید می‌خواهد نزدیک برکه‌ای برود که همان ن*زد*یک*ی است و از مادرش می‌خواهد او را همراهی کند اما مادرش او را پس زده و می‌گوید:
- تو بزرگ شده‌ای خودت برو اما مواظب باش.
نازیلا سری تکان می‌دهد و می‌رود اما رفتنش برگشتی ندارد. مدت طولانی از غیبت نازیلا می‌گذرد که پدر متوجه نبود فرزند خود شده به دنبالش می‌گردد اما اثری از آن کودک پیدانمی‌کند به‌ناچار نزد پلیس می‌رود. پلیس پس از تحقیقات متوجه می‌شود که این دختر در همان حوالی گم شده که همان ۴ پسر مفقود شده اند؛ اما راز این مسئله چیست؟ آیا ر*اب*طه ای بین این دو پرونده وجود دارد؟ یا بی ربط هستند؟
نیروی پلیس با دقت و سرعت بیشتری پیگیر ماجرا هستند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

هستی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-04-28
نوشته‌ها
33
کیف پول من
1,049
Points
128
پارت سوم
یک خانواده ۴ نفری به قصد شمال کشور عازم سفر می‌شوند. در بین راه دختر و پسر خانواده بر سر اهنگدعوا دارند و گهگاهی باهم کل-کل هم دارند. پدر و مادر خانواده از کل- کل آن‌ها به خنده افتاده و با عشق ثمره‌های ازدواجشان را می‌نگرند. در بین راه برای استراحت می‌ایستند و کمی خوراکی می‌خورند.
سپهر با شیطنت به خواهرش سوگل می‌گوید:
- ولی خودمونیم عجب گلچینی داری. تمام بی ریخت ها و بی صدا ها رو انتحاب می‌کنی.
سوگل مشتی به بازوی برادرش می‌کوبد و می‌گوید:
- تو خوبی نکبت با اون آهنگ‌هات.
بعد ازاستراحت کوتاه راه می‌افتند و در مسیر جاده چالوس ادامه مسیر می‌دهند که سوگل رو به پدرش میگوید:
- میشه توی جاده چالوس یکم عکس بگیریم؟
پدرش لبخندی می‌زند و موافقت می‌کند.
کمی بعد در کناری می‌ایستد و آن خانواده آخرین عکس خانوادگی را می‌گیرند.
***
دو روز بعد دایی سوگل و سپهر یه اداره پلیس می‌رود و می‌گوید خواهرش و خانواده اش به شمال رفته و آخرین بار جاده چالوس بوده اند و بعد از آن خبری از ان‌ها ندارند.
پلیس اینبار به طور جدی جاده چالوس را با دستور قضایی موقتا بسته نگه می‌دارد و تحقیقات را بصورت تخصصی تر ادامه می‌دهد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

هستی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-04-28
نوشته‌ها
33
کیف پول من
1,049
Points
128
پارت چهارم.
ده روزی است که جاده چالوس برای تحقیقات بسته شده است. در این ده روز تنها یک چاقو است که پیدا شده و رد خون خشک شده و یک اثر انگشت در آن یافت شده است. در پی جست و جو های پلیس رستورانی نظر پلیس را جلب می‌کند؛ با دستور مافوق برای پرس و جو نزد آن رستوران دار می‌روند.
صاحب رستوران کمی تعلل کرده و سپس آن‌ها را به داخل رستوران دعوت می‌کند. سرگرد برای پرس و پاسخ آماده شده و ضبط صدا را روشن می‌کند. صاحب رستوران با خونسردی به سرگرد نگاه می‌کند و در حواب به سدالاتش به بیراهه می‌رود. یکی از درجه‌دار ها به دور از چشم صاحب رستوران وارد آشپزخانه می‌شود و سیخ‌های کباب که برای رفتن برروی آتش آماده شده می‌نگرد. به اطراف می‌نگرد که دو یخچال خانگی نظرش را جلب می‌کند چرا که در رستوران یخچال خانگی استفاده نمی‌شد. در آن را که باز می‌کند وحشت کرده و سرگرد را صدا می‌زند، او پاسخ معمای گمشدگان را پیدا کرده بود.سرگرد و بقیه وارد آشپزخانه شده و با دیدن اعضای ب*دن تکه تکه شده آدم‌ها و سیخ های آماده شده کباب متوجه همه جیز میشوند. رستوران دار مه میفهمد همه جیز برملا شده‌ پا به فرار می‌گذارد که سرگرد و دو تن از درجه دارها او را گرفته و به تهران باز می‌گردند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا