خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

اِعصار پاییز | اثر .MANA کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع .MANA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 55
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
نام اثر: اِعصار پاییز
نام نویسنده: .MANA
ژانر: تراژدی، عاشقانه
مقدمه:

پاییز را دوست دارم، تو را همیشه به یادم می‌آورد، آن لبخندت، آن نگاهت، پاییز حالم را خوب می‌کند همچون تو، خاطراتم.
یادم می‌آید از تو پرسیدم پاییز را دوست داری و تو در جوابم سکوت کردی!
حال می‌توانم معنی آن سکوت‌ات را درک کنم، پاییز با این‌که دلگیر است اما پر از خاطراتی خوب و بد است، من تو را در پاییز یافتم، پس پاییز را همچون تو دوست دارم، او تو را به من بخشید
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
آن برگ نارنجی رنگ را از لابه‌لای ورق‌های دفتر‌خاطراتم بیرون آوردم؛ مرا یاد تو انداخت‌، یاد آن سخنان زیبایت.
به راستی تو دگر که بودی؟ آمدی مرا لیلی خود خطاب کردی و رفتی؟ تو دگر چه مجنونی بودی؟
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
روی همان نیمکت همیشگی‌مان نشسته‌ام ولی تنها؛ به دختر و پسرهای خندانی‌که گه‌گاهی از این‌جا می‌گذرند نگاهی می‌اندازم.
روزی من و تو هم، همین‌گونه دست در دست‌ هم از این‌جا گذر می‌کردیم و تو با آن صدای خوش‌آوایت برایم از آینده‌ی‌مان می‌گفتی.
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
چه زود گذشت آن روز‌های خوش‌مان.
به کسانی که با حسرت به ما نگاه می‌کردند می‌خندیدم ولی حال آن‌ها هستند که به من می‌خندند؛ نگاهِ‌شان را دوست ندارم؛ ترحم را می‌شود در عمق آن سیاهی چشمان‌شان دید.
کجایی؟ تا به آن‌ها ثابت کنی من تنها نیستم.
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
هق‌هق‌هایم آزارم می‌دادند؛ دستی بر روی شانه‌ام می‌نشیند.
با‌ خیال این‌که شاید تو هستی و باز هم آمده‌ای تا حالم را خوب کنی سریع اشک‌هایم را پاک می‌کنم و بر می‌گردم.
ولی تو نیستی و پیرزنی خوش‌پوش که شباهت زیادی به تو دارد با چشمانی‌ تَر می‌گوید:
- آرام باش دخترم؛ او دگر رفته است.
و دوباره حرفت‌هایت در ذهنم تکرار می‌شوند.
- آن برگ‌ها را می‌بینی؟ آن‌ها می‌آیند تا‌ بروند؛ مثل من، ما، همه... .
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
سنجاق را از دستانت می‌گیرم و با ذوق آن را بر کنار موهایم می‌گذارم.
تو با آن چتر؛ زیر آن باران پاییزی با لبخند به من نگاه می‌کنی و من، محو آن چالِ گونه‌هایت می‌شوم.
چه می‌شد تا ابد؛ آن لبخند و چال‌ها برای من باشند.
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
بر روی نیمکت می‌نشینم؛ صدای خش‌خش برگ‌های زرد پاییزی که بر روی زمین ریخته‌اند توجه‌ام را جلب می‌کند و دستانی بزرگ بر روی چشمانم قرار می‌گیرد.
لبخند بر روی ل*ب‌هایم جای خوش می‌کند و آن صدای دلنشینت گوش‌هایم را نوازش می‌کند.
- شناختی؟
آن سوالت را در ذهنم تکرار می‌کنم؛
مگر می‌شود تو را فراموش کرد؟
مگر لیلی؛ مجنونش را فراموش کرد؟
مگر انسان نفس کشیدنش را فراموش کرد؟
مگر پاییز بارانش را فراموش کرد؟
مگر می‌شود تو را فراموش کنم؟
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
قلب من درد دارد؛ برگرد.
دلم هوای بودن در کنارت، بین آن درخت‌های رنگارنگ را دارد؛ برگرد.
به هوای دیدنت روز‌هایم را درکنار آن نیمکت می‌گذرانم؛ برگرد‌.
حال که دلتنگ آن نگاهت، صدایت، نوازشت، خنده‌هایت هستم؛ برگرد.
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
دخترک غمگینی را می‌بینم، بر روی نیمکت‌مان نشسته‌است؛ می‌خواهم به گام‌هایم سرعت بخشم و خود را به او برسانم.
مردی جوان نزدیکش می‌شود؛ شاخه گلش را رو‌به‌روی او قرار می‌دهد.
دخترک شاد می‌شود، من دلتنگ.
دخترک لبخند می‌زند، من تلخند.
آن‌ها رفته‌اند و حال؛ من با دلِ گرفته‌ای بر روی نیمکت‌مان می‌نشینم و به امید دیداری دوباره، در انتظارت می‌مانم.
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.MANA

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-20
نوشته‌ها
45
کیف پول من
1,562
Points
94
آن لیوان قهوه را رو‌به‌رویت قرار می‌دهم و با سکوتی پر از حرف به آن سیاهی چشمانت خیره می‌شوم؛ هر دوی‌مان سکوت داریم، سکوتی پر از حرف‌های نا گفته.
***
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا