معرفی کتاب کتاب عشق زود می‌بخشد از ابوذر هدایتی

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,505
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
کتاب عشق زود می بخشد به قلم ابوذر هدایتی تالیف شده است. نثر این کتاب روان و خواندنی‌ست و شامل تعدادی قطعه‌‌ی نوشتاری کوتاه می‌شود. برخی از این قطعات روایتی داستان‌گونه دارند و بعضی دیگر به قالب جستار نزدیک می‌شوند. طراحی گرافیکی و پاراگراف‌بندی این کتاب خواندن این اثر را ل*ذت‌بخش‌تر کرده و به جذابیت آن افزوده است.

درباره‌ی کتاب عشق زود می‌بخشد
انسان همواره با پرسش‌ها و چرایی‌های زیادی روبه‌رو می‌شود و در خلوت خودش به فکر فرو می‌رود اما شاید نتواند تمامی احساسات و افکار خود را به بیان دربیاورد. در چنین موقعیتی‌ست که ادبیات به یاری او می‌آید و کمک می‌کند تا اندیشه‌های فرد بر کلمات جاری شوند یا در جایی متنی بخواند که به سوالات او پاسخ دهد و با آن نویسنده همذات‌پنداری کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,505
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
زبان ادبی و استفاده از قالب داستانی برای برخی از قطعات، کتاب عشق زود می‌بخشد را خواندنی و جذاب کرده است. از دیگر ویژگی‌های شاخص این کتاب تصویرگری‌ها آن است که جلوه‌ی هنری بیشتری به اثر بخشیده و زیبایی آن را دوچندان کرده است.

خواندن کتاب عشق زود می‌بخشد مناسب چه کسانی است؟
دوست‌داران نثرهای ادبی و علاقمندان به ادبیات فارسی از این کتاب ل*ذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب عشق زود می‌بخشد می‌خوانیم
از تنهایی در یک اتاق نمی‌ترسید، ولی از تنها ماندن در یک خانه، خیلی می‌ترسید. از تنهایی با اندازه مشخص، ترس نداشت، ولی از تنهایی بی‌اندازه، بدجور واهمه داشت. همین واهمه هم او را مجبور به ازدواج با آدمی کرد که مثل خودش از تنهایی بی‌اندازه می‌ترسید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,505
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
حالا دو ترسو در یک جزیره به نام خانه با هم زندگی می‌کنند و برای اینکه باز هم بر ترس بی‌اندازه غلبه کنند، هی بچه می‌آورند. بچه‌هایی که چند سال بعد، باز از ترس بی اندازه مجبور می‌شوند با آدم‌های ترسویی مثل خودشان ازدواج کنند و برای کشتن ترسشان، هی بچه بیاورند.

آن‌ها نمی‌دانستند بالاخره روزی از دست و پا می‌افتند و پیر می‌شوند و تنهایی بی اندازه، از پشت سر، سراغشان می‌آید. نمی‌دانستند فقط می‌توانند تنهایی بی اندازه را از خودشان دور کنند، دیگر نمی‌توانند سر تنهایی بی اندازه را از تن جدا کنند.

نمی‌دانستند نطفه تنهایی، با ما در شکم مادرمان بسته می‌شود و با مردن ما هم به پایان می‌رسد...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا