دوروثی اسکات یک مادر مجرد 32 ساله بود که در سال 1980 به طور دائم از یک مزاحم تماس تلفنی بینام و نشان دریافت میکرد این مزاحم تلفنی هر بار عشق شدیدش را به دوروثی اعتراف میکرد و هم چنین راجع به جزئیات زندگی روزانه دوروثی با او حرف میزد جزئیاتی که فقط در صورت تعقیب کردن مداوم او باید کسب میشد ، در یک بعد از ظهر در ماه می 1980 دوروثی پس از این که یکی از همکارانش را به بیمارستان رساند دوباره سوار ماشینش شد تا آن را در جایی مناسب پارک کند کمی بعد همکارش مشاهده کرد که ماشین با سرعت زیاد بدون این که توقف کند از پارکینگ خارج شد چند ساعت بعد ماشین دوروثی 10 مایل دورتر از پارکینگ در حالی که آتش گرفته بود در یک کوچه پیدا شد البته خبری از دوروثی دودر ماشین نبود و ماجراء این پرونده برای پلیس تاکنون باز بوده است