معرفی کتاب کتاب خانه افرا از جان لوکاره

[Zahra jafarian]

تک رمان هیجان‌انگیز و میخکوب‌کننده‌ی دیگر از پدر داستان‌های جاسوسی انگلیسی. کتاب خانه افرا، آخرین اثر جان لوکاره، داستانی درهم‌تنیده از رازهای سربه‌مهر، وفاداری، خیانت، وطن‌پرستی، عشق و ناامیدی است. شخصیت‌های این کتاب که پرفروش ساندی تایمز هم بوده، هر کدام اسراری در زندگی گذشته‌شان دارند که فاش شدن آن‌ها، ممکن است زندگی‌شان را برای همیشه نابود سازد.

درباره‌ی کتاب خانه‌ی افرا
وقتی اثری پس از مرگ خالقش منتشر می‌شود، همگان وسوسه می‌شوند که نتیجه‌ی یک عمر تلاش آن فرد را به چشم ببینند. بیشتر منتقدان در چنین شرایطی دست به نوشتن نقدهایی تند و منفی می‌زنند؛ زیرا دیگر از حمله‌های خالق اثر در امانند، اما کتاب خانه‌ی افرا با همه‌ی کتاب‌ها فرق دارد. منتقدان نشریات مختلف متفق‌القولند که این بهترین رمانی است که می‌توانست از جان لوکاره (John le Carré) به یادگار بماند. آخرین حرف‌های یک جاسوس سابق و نویسنده‌ای مشهور و زبردست که ادبیات جاسوسی را با آثار خود دگرگون کرد.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

جان لوکاره با نام اصلی دیوید کورنوال در سال 1931 به دنیا آمد. او بعد از رفتن به دانشگاه آکسفورد، جذب سازمان اطلاعاتی بریتانیا شد و به MI5 و MI6 انتقال پیدا کرد. وی در زمان جنگ سرد یکی از جاسوسان ارشد بریتانیا بود و چندین سال از عمر خود را در اروپای شرقی سپری کرد. او بعد از پرفروش شدن یکی از آثارش به نام «جاسوسی که از سردسیر آمد»، MI6 را ترک کرد و به یک نویسنده‌ی تمام‌وقت تبدیل شد. لوکاره با انتشار آثار بسیاری، تا زمان مرگش در دسامبر سال 2020، لقب پدر ادبیات جاسوسی را از آن خود کرده بود. وی بعد از اینکه متوجه شد به بیماری سرطان مبتلا شده، از پسرش خواست که همه‌ی آثار ناتمام او، از جمله داستان خانه‌ی افرا را به اتمام برساند. پسری که خود نویسنده بود؛ اما نمی‌خواست در آثار پدرش دست ببرد.

جان لوکاره در حدود سال 2010 شروع به نوشتن رمان خانه‌ی افرا کرد؛ اما آن را کنار گذاشت تا خودزندگی‌نامه‌اش را با نام «تونل کبوتر» بنویسد. پسر او، نیک کورنول (که با نام نیک هارکاوی می‌نویسد)، در پیشگفتار کتاب می‌گوید: «فکر می‌کنم او کتابی فوق‌العاده نوشت؛ اما وقتی به آن نگاه کرد، متوجه شد که آن را خیلی نزدیک به واقعیت نوشته است و هرچه بیشتر روی آن کار می‌کرد و بیشتر آن را اصلاح می‌کرد، حقایق واضح‌تر می‌شد.» به زعم پسرش، لوکاره به این دلیل انتشار رمان خود را تا پس از مرگش به تعویق انداخت؛ شاید نمی‌خواست اسرار قدیمی سازمان اطلاعات در زمان زندگی‌اش فاش شود. نیک در مقدمه‌ی کتاب اظهار می‌کند که بیش از سه‌چهارم کتاب پیش از مرگ پدرش نوشته شده بود و او فقط با توجه به یادداشت‌های موجود پدرش، متن را ویرایش کرد.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

کتاب خانه‌ی افرا داستان زندگی ادوار اِیوان، مأمور اطلاعات سابق است که تجربیات دلخراشی در جنگ‌های بوسنی داشته. همسر او، دبورا که تحلیلگر روابط خاورمیانه در سرویس اطلاعاتی بریتانیا بوده، سرطان دارد. آن‌ها در آنگلیای شرقی در خانه‌ای زندگی می‌کنند که نام آن را سیلورویو گذاشته‌اند. در این میان شخصیتی دیگر به نام استوارت پراکتور وارد داستان می‌شود که زمانی رئیس امنیت داخلی بوده؛ اما بعد از یک واقعه‌ی مرموز، بازنشسته می‌شود. آیا او در گذشته با ادوارد ر*اب*طه‌ای داشته؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

دیگر شخصیتی که جان لوکاره آفریده، جولیان لاندزلی است. او جوانی 33 ساله است که حرفه‌ای پردرآمد در شهری بزرگ را رها کرده و برای تحقق رؤیای دیرینه‌اش به شهری کوچک پناه آورده. جولیان یک کتاب‌فروشی باز می‌کند و وارد دنیای کتاب‌ها می‌شود. روزی ایوان وارد به کتاب‌فروشی می‌آید و اظهار می‌کند که با پدرِ مرحومِ جولیان دوست بوده است. او ناگهان به جولیان پیشنهادی جذاب می‌دهد: در طبقه‌ی بالای مغازه یک محفل ادبی تشکیل دهد. جولیان از همان اول شیفته‌ی پیشنهاد ایوان می‌شود؛ اما در این میان چیزی او را آزار می‌دهد. چرا این مرد غریبه نزد او آمده و چنین پیشنهادی برایش دارد؟ آیا حرف‌های ایوان راجع‌به پدر جولیان درست است؟‌ رمان خانه‌ی افرا را بخوانید تا از قصد حقیقی ادوارد ایوان آگاه شوید.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

لوکاره در کتاب خانه‌ی افرا سازمانی جاسوسی را توصیف می‌کند که شاید از بیرون همه‌ی اعضای آن کاربلد، تأثیرگذار و هوشیار به نظر برسند ولی در باطن، باورشان را به کشور و هویت خود از دست داده‌اند و دیگر نمی‌دانند چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. قهرمانان کتاب‌های جان لوکاره مانند فیلم‌های جیمز باند، تصویری کارتونی از یک جاسوس نیستند؛ بلکه قربانیانی هستند که با سیاست و جناح‌های سیاسی محاصره شده‌اند و راه دیگری جز اطاعت ندارند.

نشر گویا این اثر جذاب، تأمل‌برانگیز و جذاب از جان لوکاره را با ترجمه‌ی شیما طاهری، روانه‌ی بازار کرده است.

افتخارات کتاب خانه‌ی افرا
در فهرست کتاب‌های پرفروش ساندی تایمز
یکی از انتخاب‌های باراک اوباما (Barack Obama) در تابستان 2022

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

نکوداشت‌های کتاب خانه‌ی افرا
نثر درجه‌یک و طرح جذاب کتاب خانه‌ی افرا، آن را از بقیه‌ی کتاب‌های لوکاره متمایز می‌کند. بدون شک این آخرین اثر جان لوکاره،‌ جزء درخشان‌ترین رمان‌های اوست. (پابلیشرز ویکلی)
کتابی ل*ذت‌بخش، تأثیرگذار و دردناک. جان لوکاره برای همه‌ی مردم دنیا تک رمان جذاب به یادگار گذاشت. (واشنگتن پست)
اغلب لوکاره را یکی از بهترین رمان‌نویسان بعد از جنگ جهانی دوم می‌دانند. او از ژانر جنایی فراتر نرفت؛ بلکه سطح این ژانر را چند پله بالاتر برد. سؤالات اخلاقی کتاب خانه‌ی افرا، آن را خواندنی‌تر کرده است. (بررسی کتاب نیویورک تایمز)
طرح اصلی داستان با همان شگرد همیشگی جان لوکاره آشکار می‌شود. کتابی ل*ذت‌بخش که با ظرافت نوشته شده است. (وال‌استریت ژورنال)
ارزشمندترین هدیه از نویسنده‌ای که خیلی دلمان برایش تنگ شده است. (اکونومیست)
کتاب خانه‌ی افرا برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستان‌های جنایی و ژانر ادبیات جاسوسی علاقه دارید، کتاب خانه‌ی افرا را بخوانید.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

در بخشی از کتاب خانه افرا می‌خوانیم
خاطر جولیان را جمع کرد که این داستان سر درازی دارد.

"ده سال از آن روز آفتابی که تدی از در این مغازه با یک کیسه پر از دستمال کاغذی وارد شد می‌گذرد. یک کاسه چینی پورسلین را بیرون آورد و آن را روی پیشخوان گذاشت و می‌خواست بداند که من چه قیمتی روی آن می‌گذارم. باید می‌خریدم یا برایش می‌فروختم؟ چه به او می‌گفتم؟ وارد مغازه‌ام شده بود، خودش را تدی معرفی کرد، انگار که دوست صمیمی من است درحالی که تا به حال او را ندیده بودم... می‌خواهید مجانی قیمت‌گذاری کنم؟ من به این صورت کار نمی‌کنم. یک درصد ارزش این کاسه را به عنوان دستمزد بر می‌دارم. "بی‌خیال سلیا. فقط یک قیمت تقریبی به من بگو." به او گفتم خیلی خوب بخواهم بخرم، ده پوند. او گفت آن را به قیمت ده هزار پوند بردار. سپس برگه خرید از ساتبیز را به من نشان داد. هشت هزار پوند آن را خریدم. خب... اورا نمی‌شناختم، مگر نه؟ می‌توانست هرکسی باشد. به علاوه او کمی خارجی به نظر می‌رسید و البته که من در تشخیص ظروف مینگ سفید و آبی خبره نبودم، اسمش را پرسیدم. گفت اِیوان، اسم کوچکش ادوارد بود. گفتم همان اِیوانی که با دبورا گارتون در سیلورویو ازدواج کرد؟ گفت خودش است اما گفت که من تدی صدایش کنم چون این‌طور دوست دارد."

جولیان نیاز داشت کمی تامل کند. سپس گفت: "سلیا، سیلورویو؟"

"خانه‌ی بزرگ و تیره رنگی در آن سمت شهر عزیزم. سمت پایین تپه، پایین‌تر از برج آب. باغ قشنگی است یا شاید قشنگ بود. در زمان حیات سرهنگ تا به دبورا به ارث برسد، به اَفرا معروف بود. الان به سیلورویو معروف است. دلیلش را نپرس."

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان