• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

دلنوشته دلنوشته از طرف خورشید، برای مآه! | قسم همدم کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع Ghasam.H
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 40
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Ghasam.H

سرپرست بازنشسته بخش عکس
داستان‌نویس
مجله نویس
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-11
نوشته‌ها
5,423
لایک‌ها
26,746
امتیازها
168
محل سکونت
جایی میون خلسه‌ی مستور:)
کیف پول من
22,914
Points
251
نام دلنوشته: از طرف خورشید، برای مآه!
دلنویس: قسم همدم (نیلوفر آبی)
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
خورشید عاشق شده!
خبر کوتاه بود و عمیق، شهر را بر هم زد!
قصه همان یکی بود، یکی نبود همیشگی بود،
فقط این بار خورشید دلداده و ماه دلبر کوچک شده بود.
تلالو ماه دلربا و خنده‌های خورشید، ستودنی!
"چه‌قدر به هم می‌آیند" ورد زبان مردم شهر شده بود و
دوری بینشان نماد صبر و قدرت.
دست آخر طاقت بانوی پر از ناز خورشید به ته رسید.
از سر دلتنگی، کبوتر نامه‌رسان را واسطه کرد و نامه نوشت برای ماه‌اش!
حالا هر شب، وقتی که ماه با دلبری تمام، شهر را عاشق می‌کند،
خورشید خیره به معشوق برایش می‌نویسد و
هر صبح که خورشید با لبخند‌ش مردم را وادار به ستایش می‌کند، ماه نامه‌های دلبرک را می‌خواند و ریز ریز می‌خندد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : Ghasam.H

Ghasam.H

سرپرست بازنشسته بخش عکس
داستان‌نویس
مجله نویس
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-11
نوشته‌ها
5,423
لایک‌ها
26,746
امتیازها
168
محل سکونت
جایی میون خلسه‌ی مستور:)
کیف پول من
22,914
Points
251
نامه‌ی شماره ۱

سلام، دلبر چشم رنگی مهربان من!
امیدوارم حال دلتان خوب باشد. از من اگر می‌پرسید، خبری نیست جز دل‌نگرانی و دلتنگی شما. از آغوشتان دورم و ب*وسه‌هایم برای رسیدن به تن تب‌دار و مریضتان، میان ل*ب‌هایم بی‌قراری می‌کنند. تصور موهای خوش‌حالتتان، تمرکز از من گرفته و من باید با این همه دلبری ناخواسته‌ی دلدار خوش قلبم چه کنم؟!
سر میان جزوه فرو می‌برم و به بهانه‌ی درس، فکرم را در خیال شما غوطه‌ور می‌کنم. درس می‌خوانم و به جای آن، خط به خط نگاه شما را از بر می‌شوم. به درسِ شیرین قربان صدقه‌هایتان که می‌رسم، گونه‌هایم رنگ شکوفه‌های انار باغچه‌ی مادربزرگ می‌شود و ریز ریز می‌خندم. خیال‌هایم بوی خوش بهارنارنج می‌گیرند و حرف‌های شیرین شما، عطر چای قند پهلوی بهارنارنج را دارد!
از روی خط جزوه می‌خوانم و به جای تصویر استاد، تصویر دست‌های گره‌خورده‌مان پشت پلک‌هایم نقش می‌بندد که سر کلاس، دستم را محکم می‌گرفتید و خشنود از این جرم کوچکمان می‌شدید. برق نگاه خوش‌رنگتان، دیده‌ام را پر نور می‌کند و شِکَر لبخند منحصر به فردتان، کامم را شیرین.
ماشاالله، گوش شیطان کر، قند فریمانی هستید برای خود، بس که زندگی تلخم را به ساز خود شیرین کرده‌اید! شما پلک می‌زنید و قهوه‌ی تلخ زندگی من شیرین می‌شود، این هم حکایتیست... .
به قربان آن مژگان فرتان، سرتان را درد نیاورم، خلاصه که خوب بر فکر و قلبم یکه‌تازی می‌کنید! بی‌خبر از حال این دلداده، برای خود می‌خندید و با خنده‌های شیرین‌تان، منِ دیابتی را بیمارِ خود می‌کنید. خواستم بگویم خیالتان بر بند بند روحم جاریست و عشق می‌تراود از قلمم. خدا خودش شما را برای قلب من حفظ کند که دردم از شماست و درمان نیز هم!

از طرف خورشید
برای مآه!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Ghasam.H

Ghasam.H

سرپرست بازنشسته بخش عکس
داستان‌نویس
مجله نویس
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-11
نوشته‌ها
5,423
لایک‌ها
26,746
امتیازها
168
محل سکونت
جایی میون خلسه‌ی مستور:)
کیف پول من
22,914
Points
251
نامه شماره ۲

سلام از دلی بی‌قرار، به قرار مهربان قلبم!
گفتند روز جهانی ب*وسه است و بهانه‌ای به قلم از نو شکوفته‌ام دادند که دوباره برایتان نامه‌ای کوتاه بنویسد.
باید روزگار بسی بی‌رحم و سنگدل باشد این چنین من و شما را از هم دور انداخته و این نهایت ظلم است که در روزی که تمام عشاق جهان ل*ب به هم کوک می‌زنند، من ب*وسه‌های را میان موج‌های کلمات یک نامه‌ی بی قدر جا بدهم و به دستان مقدس شما برسانم. پلک که بر هم می‌گذارم، مغزم در میان سیاهی تصویر ب*وسه‌هایمان را طرح می‌زند و ل*ب‌هایم بی قرارانه، با حرکت هماهنگ با تصویر پشت پلک‌هایم، کامم را شیرین می‌کنند.
شما دلتنگ و من دلتنگ و دنیا ظالمانه ل*ب‌هایتان را از تنم دور و دورتر می‌کند. شما دلتنگ و من دلتنگ و ل*ب‌های ناچیزم، هر چه می‌دوند به وصل شیرین یار نمی‌رسند. چه کنم که به جای شوق و شیرینی بوسیدنتان، غصه بر چشم‌هایم حکم‌رانی می‌کند و من با بغض، دست به دامن عکس‌هایتان می‌شوم.
راستی تا به حال گفتم بودم که چقدر شیرین می‌خندید؟! قلم تا امروز برایتان نگاشته بود که ب*وس*یدن خنده‌هایتان، مزه‌ی دیگری دارد؟ عکس‌هایتان به گرمای شما نیست، ولی بوسیدنشان، در این آخرین لحظات روز ب*وسه، خالی از لطف هم نیست.
چه کنم که حواسم حول محور شما می‌چرخد و تمرکز از برم می‌برد و بیش از این، توان نوشتن نیست! مرا به بزرگی خود ببخشید که نامه‌ی ناچیزم را با این کوتاه بودن، بی قدرتر از قبل کردم و وقت را با تصور ب*وسه‌هایمان و چشیدن شیرینی چشمانتان میان قاب تصویر سپری کردم. می‌دانید دوستتان دارم و جان شیرینم در برابرتان بی‌ارزش! همین یک جان هم به فدای شما و گرمای دلپذیر ب*وسه‌هایتان!(:
سرتان سلامت باشد جان پناه من... .

از طرف خورشید
برای مآه!
۱۴۰۲/۰۴/۱۵
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Ghasam.H

Ghasam.H

سرپرست بازنشسته بخش عکس
داستان‌نویس
مجله نویس
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-11
نوشته‌ها
5,423
لایک‌ها
26,746
امتیازها
168
محل سکونت
جایی میون خلسه‌ی مستور:)
کیف پول من
22,914
Points
251
نامه شماره ۳

قرارِ دلِ بی‌قرارم، محبوب من، سلام!
روزگار بدی را پشت سر می‌گذارید و تمام تلاش‌های من برای شکفتن گل لبخند روی ل*ب‌هایتان، بی ثمر مانده. پس دوباره قلم به دست گرفتم و نوشتم برای دیدن شوق نگاهتان، که قلبم را به پرواز در می‌آورد.
دل‌نگرانی من برای شما پایان ندارد؛ اما بدانید این روزها ماندنی نیستند دلدار شیرین زبانم. می‌گذرند و دوباره صدای خنده‌هایتان، در گوشِ قلبم می‌پیچد و روحم را به قهقهه وا می‌دارد. ما دوباره خوب می‌شویم:)
از حال من هم اگر بپرسید، ملالی نیست جز دوری و دلتنگی شما. بوی عطرتان هنوز هم در حافظه‌ی سلول‌های بویایی‌ام باقیست و با هر نفس، مشامم پر از بوی شما می‌شود. گرمای آغوشتان در تنم ذخیره شده و کافیست پلک بر هم بگذارم تا خود را میان بازوهای شما بیابم.
مضمون تمام نامه‌هایم دلتنگی شما در روح نا آرامم شده؛ اما چه کنم؟ لحظه لحظه‌ی زندگی‌ام از این حس جاریست.
کاش می‌توانستم خود این نامه را به دستانتان برسانم و پشت هر دستتان ب*وسه‌ای بکارم. آن وقت شما در جواب دلبری‌های نابلدانه‌ام، تمام وجودم را با مهارت غرق ب*وسه می‌کردید و صدای خنده‌هایم حتی آسمان را می‌شکافت؛ اما افسوس! بر این فاصله چاره‌ای نیست و فقط می‌توانم دست به دعا بردارم که نامه‌رسان، مردی مهربان و خنده‌رو باشد و لبخند روی ل*ب‌های او، قاصد لبخند‌های من به قبله‌ی چشمانتان باشد.
سخن کوتاه می‌کنم، می‌دانید که برای لحظه‌ای لبخندتان، از تمام جانم مایه گذاشتم و در انتظار پاسخ نامه‌ام می‌مانم. دوستتان دارم و از این فاصله، ب*وسه بر ل*ب‌های شیرینتان می‌زنم. شما هم چشم ببندید، کف دست ببوسید و بر روی قلبتان بگذارید تا لانه‌ی کوچک من را میان قلب تپنده و پر از مهرتان احساس کنید:)
از طرف خورشید
برای مآه!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Ghasam.H
بالا