Zahra jafarian
صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
کتاب انجمن ارواح غمگین به قلم لیز مدینگز، داستان «اس جی»، روح مضطرب و تنهایی است که به یک مهمانی شلوغ رفته و حسابی از کردهی خود پشیمان شده. زمانی که او یک روح تنها و غمگین، درست همانند خودش را در مهمانی پیدا میکند، همهچیز به ناگهان تغییر مییابد. بد نیست اشاره کنیم کتاب نامبرده نامزد دریافت جایزهی گودریدز در بخش بهترین رمان گرافیکی و کمیک به سال 2001 بوده است.
دربارهی کتاب انجمن ارواح غمگین
«دقیقاً میدانم چه احساسی داری...».
همه چیز از همین پنج کلمهی ساده شروع شد. پنج کلمه که در یک جمله کنار هم نشستند، بر زبان «جوراب» جاری شدند و پس از آن بود که همه چیز تغییر پیدا کرد. ماجرا از این قرار بود؛ اس جی، روح دوستداشتنی کتاب حاضر که با اضطراب اجتماعی و وسواس فکری دستوپنجه نرم میکرد، به یک مهمانی دعوت شده بود. اس جی به محض آن که دعوت دوستش را پذیرفت، از کردهی خود پشیمان شد. با خود اندیشید که آخر او را چه به مهمانی رفتن! بهتر است در خانه بماند، زیر پتویش پناه بگیرد و از این طریق، همهی اضطرابها و ترسهایش را انکار کند. روح همیشهنگرانِ کتاب انجمن ارواح غمگین (The Sad Ghost Club) حسابی با چالش روبهرو شده بود. از طرفی، دلش نمیخواست تنها کسی باشد که به مهمانی نرفته است. از طرف دیگر، حتّی فکر رفتن به یک مهمانی شلوغ و پرجمعیت وجودش را پر از اضطراب میکرد. در نهایت، اس جی پس از کلنجار رفتنهای فراوان با خود، تصمیم گرفت به مهمانی برود.
دربارهی کتاب انجمن ارواح غمگین
«دقیقاً میدانم چه احساسی داری...».
همه چیز از همین پنج کلمهی ساده شروع شد. پنج کلمه که در یک جمله کنار هم نشستند، بر زبان «جوراب» جاری شدند و پس از آن بود که همه چیز تغییر پیدا کرد. ماجرا از این قرار بود؛ اس جی، روح دوستداشتنی کتاب حاضر که با اضطراب اجتماعی و وسواس فکری دستوپنجه نرم میکرد، به یک مهمانی دعوت شده بود. اس جی به محض آن که دعوت دوستش را پذیرفت، از کردهی خود پشیمان شد. با خود اندیشید که آخر او را چه به مهمانی رفتن! بهتر است در خانه بماند، زیر پتویش پناه بگیرد و از این طریق، همهی اضطرابها و ترسهایش را انکار کند. روح همیشهنگرانِ کتاب انجمن ارواح غمگین (The Sad Ghost Club) حسابی با چالش روبهرو شده بود. از طرفی، دلش نمیخواست تنها کسی باشد که به مهمانی نرفته است. از طرف دیگر، حتّی فکر رفتن به یک مهمانی شلوغ و پرجمعیت وجودش را پر از اضطراب میکرد. در نهایت، اس جی پس از کلنجار رفتنهای فراوان با خود، تصمیم گرفت به مهمانی برود.