Zahra jafarian
صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
محمدرضا بادبانی در کتاب گمشده آسمان ششم داستانی تخیلی را روایت میکند. داستان از آن جایی شروع میشود که شخصیت اصلی در دشتی بیآب و علف چشمهایش را میگشاید. او نمیداند کیست و در کجا قرار دارد. لباسی بر تن ندارد و بهشدت احساس ضعف میکند. هوا روشن است و گویی روز است؛ اما خورشیدی در آسمان نیست. عزم خود را جزم میکند و به راه میافتد. در میان راه افرادی را میبیند و به سمتشان میرود اما گویی آنها نیز در دنیایی که هیچ شناختی از آن ندارند گم شدهاند و سرگشته و حیران هستند. شخصیت اصلی داستان که حتی نام خود را نمیداند و ما از دیدگان او به نظارهی این دنیای عجیب مینشینیم در جستوجوی ماهیت خویش برمیآید و اتفاقات جالبی را از سر میگذراند که کتاب گمشده آسمان ششم را به اثری جذاب تبدیل میکند.