فواصلی هستند که تعداد نیم پرده هایشان برابرند ولی نام آنها متفاوت است. در بعضی از مراجع فواصل آنارمونیک را فواصل مترادف نیز خوانده اند.
واژه آنارمونیک ( مترادف ) در خصوص نتها و گامها نیز کاربرد دارد.
فواصل مطبوع و نامطبوع :
فواصل به دو دسته مطبوع و نامطبوع تقسیم می شوند.
- فواصل مطبوع،خوشایند یا ملایم : به ترتیب از مطبوعترین :
همصدا - هشتم درست - پنچم درست - چهارم درست - ششم بزرگ - سوم بزرگ - سوم کوچک - ششم کوچک
فواصل نامطبوع یا ناخوشایند : به ترتیب از نامطبوعترین :
هفتم بزرگ - دوم کوچک - هفتم کوچک - درم بزرگ - و همه فواصل افزوده و کاسته .
نتهای تونال و مدال
نتهای تونال :
هرگام ماژور یا مینور دارای سه نت است که از نظر تثبیت تنالیته نقشی بیشتر از سایر نتهای گام دارند . این سه نت را درجه های تونال گویند .
درجات تونال :
- نت پایه ( درجه اول )
- نت زیرنمایان ( درجه چهارم )
- نت نمایان ( درجه پنجم )
درجه چهارم یا نت زیرنمایان میتواند پایه گام همسایه با یک بمل زیادتر یا یک دیز کمتر باشد.
درجه پنجم یا نت نمایان نیز میتواند پایه گام همسایه با یک دیز زیادتر و یا یک بمل کمتر باشد.
- اگر هر گام ماژور را با گام مینور همپایه خود مقایسه کنیم خواهیم دید که نتهای تونال بر هم منطبق خواهند شد. این ویژگی یکی از خواص نتهای تونال میباشد و نمی توان گفت که در مقایسه گام ماژور و مینور همپایه هر نتی که بر نت هم درجه اش منطبق شده، نت تونال است.
نتهای مدال :
نتهای مدال نتهائی هستند که در تبدیل گام ماژور به گام مینور همپایه اش و یا بلعکس ، تغیر نمی کنند . این نتها شامل درجات 3 و 6 و در گام مینور طبیعی درجه 7 هم به آنها افزوده میشود
صحبت از همه کردیم به جزء آهنگسازی دلیلش واضح هست برای اینکه آهنگسازی علمی است که در تمامی مراحل نیاز به پیش نیازهایی دارد که گفته شد یعنی همان هارمونی ،فرم و آنالیز،ارکستراسیون ،کنترپوآن اما دروس آهنگسازی تماما اینها نیستند دروس مهمی دیگر در این رشته وجود دارند که به ترتیب به دروس فوق افزوده می شوند :
هارمونی پراتیک (عملی ) ،ارکستراسیون پراتیک (عملی ) ،ادبیات موسیقی (مشاهیر موسیقی )، تاریخ موسیقی ،پیانو تخصصی ،جامعه شناسی موسیقی ،روانشناسی موسیقی،فلسفه موسیقی ، کار در استودیو،موسیقی الکترونیک ،نرم افزار و...
به غیر از این دروس ،درس های عمومی نیز وجود دارند مانند نوازندگی ساز تخصصی ،سلفژ،آواز ،پیانو عمومی ،تاریخ موسیقی ایران ،تئوری موسیقی ایران و جهان ،پیوند شعر و موسیقی و...
تمامی این دروس را باید کاملا فراگرفت تا بتوان از آهنگسازی صحبت کرد ،آهنگسازی یکی از سخت ترین گرایش های آکادمیک موسیقی به شمار می آید (البته آهنگسازی آکادمیک که همان آهنگسازی کلاسیک می باشد )ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که در آهنگسازی گرایش هایی نیز وجود دارد مانند گرایش آهنگسازی کلاسیک ،آهنگسازی الکترونیک (نرم افزاری یا سینتی سایزری)،آهنگسازی ملی یا همان سنتی .
در درس آهنگسازی شما از ساختن ملودی های کوچک شروع کرده و با اضافه کردن فرم ،هارمونی و دیگر بخش ها به گسترش موسیقی و درنهایت خلق اثر می پردازید .
شاید جالب باشد که بدانید بدون داشتن تفکر هیچ گاه آهنگساز نمی شوید ،آهنگسازی منشاء در ادبیات ،تئاتر ،نقاشی وبه طور کلی در تمامی رشته های هنری الهام می گیرد . افراد آهنگسازی معمولا دارای مطالعه بسیار بالا هستن و شخصا دارای نوعی طرز فکر از لحاظ اجتماعی ،سیاسی ،فلسفی می باشند .
آهنگساز بازتاب اجتماع خود نیز هست یعنی عقاید خود را در مورد مسائل پیرامون از طریق موسیقی خود بازتاب می دهد ،هر موسیقی خواه سیمفونی یا سونات یا حتی موسیقی های آوازی همچون کانتانت ،آریا و... نیز به همین گونه می باشند .
این مهم در مورد موسیقی قرن بیستم بیشتر نمود پیدا کرده و حتی در موسیقی پاپ نیز به طور کلی مشخص است . مثلا در موسیقی راک در تمام گرایش ها صحبت از نقد و انتقاد از محیط ،اجتماع ،فلسفه ومسائلی از این قبیل است و یا در موسیقی « جز» بازتاب مسائل اجتماعی و دیدگاه های هنری خاص خود .
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که چنانچه به هر رشته هنری علاقه مند باشید نمی توانید از زیر بار مسئولیتی اجتماعی شانه خالی کنید ،یک آهنگساز یا نقاش یا کارگردان سینما و یا تئاتر ملزم به تولیدات فرهنگی است و لاجرم باید از سواد قابل ملاحظه ای بهره مند باشد .
سرآخر یک آهنگساز مانند همه هنرمندان باید گرایشات فکری برای خود با ریشه هایی عمیق از درک مسائل مختلف علوم انسانی داشته باشد و در حقیقت از علوم انسانی برای ساخت اندیشه و نظر و از هنر برای بیان احساسی از تفکر خود استفاده کند .
در آهنگسازي آزاد همانگونه كه مفهموم پيداس براي آنچه شخص را متاثر كرده نت نويسي ميشود. در آهنگسازي بسته ريتم و يا وزن شعر وجود دارد ولي انتخاب صدا با آهنگساز است و در واقع همان اصوات انتخابي حكم مهر و امضاي آهنگساز را دارد.اما بايد وزن و ريتم و نت به نحوي باشد كه آن شعر را قابل فهم سازد.
اما در مورد آهنگسازي ازاد اين آزادي عمل وجود دارد كه ريتم و وزن و نت ها را دلخواهانه تغيير بديم سرعت و كشش نت ها و ....
نگاه كلي به آهنگسازي
1-تئوري موسيقي را بايد كامل آموخت
2- هارموني
3- سبك
4- سازشناسي
5- انتخاب سازها
بدين ترتيب آهنگسازي در مرحله اوليه كار را توضيح داديم و گفتيم كه اگر من و زمان بندي را ياد گرفته باشيم ميتوانيم آهنگسازي كنيم اما براي پيشبرد كار آهنگسازي بايد تئوري موسيقي-هارموني-سازشناسي-علم آكوستيك-شناخت سبكها-موسيقي بخش فيزيك و ... نيز آموخت تا بتوان اثري پر بار عرضه نمود.
اهنگساز به كسي ميگن كه ملودي و ريتم و هارموني رو دست تنظيم كننده ميده و تنظيم كننده هم تمامي كارها اهنگساز رو كه بر روي كاغذ اورده رو زنده ميكنه و عمليش ميكنه.
مثل ساختمان سازي.مهندس نقشه كشي ميكنه مهندس اجرايي اجراش ميكنه.
به شما شعري ميدن.شما رو اون شعر تفكر ميكني و موضوع شعر رو در ذهن خودت پروش ميدي مثل يه فيلم مثل يه سريال تقسيم بندي ميكني ميگي اين قسمت غمناكتر ميشه يه قسمت ميتركونه يه قسمت معمولي اجرا ميشه يه قمست ملايم و .... حالا بسته به دانشي كه داري ملودي ميزاري بروي شعرت كه به اين ملودي ميگن موتيف يا ملودي شاهد.كه مستلزمه كنترپوآن هست اگرم حوصله نداشته باشيد حسي هستش.و اكورد گزاريهاتونم باري به هر جهت و حسي هست.اما .... اگر شما كنترپوان (ملودي) بلد باشيد با توجه به ملوديهاتون آكورد مينويسيد (هارموني) و بعدش انتخاب ساز ميكنيد (سازشناسي) و بعدش اجراش ميكنيد (تنظيم)
ساختن آهنگ فرایند پیچیده ای است. برای ساختن یک آهنگ، الهام گرفتن از هر چیز، تفکر خلاق داشتن، ایده های خلاقانه را به موسیقی تبدیل کردن و تبدیل این ایده ها به موسیقی کارهایی هستند که در این بین باید انجام پذیرند.
برای کسانی که در شروع کار هستند، حالت روحی مهمترین عاملی است که آهنگ را تحت تاثیر قرار می دهد. اگر فرد خشمگین، شاد یا ناراحت باشد، آهنگ ساخته شده او، این حالت را بازتاب خواهد داد. اوقات مختلف روز و فصل های مختلف، آهنگسازی را تحت تاثیر قرار می دهند و همچنین احساسات و هیجان و هرگونه تنشی که ممکن است در زندگی شما باشد. عامل هایی که در زمان های مختلف آهنگسازی متاثر از آنهاست، بسیارند و این عوامل بیان می دارند که فرد در کدام حالت روحی قرار دارد. در ادامه برخی از این عوامل بیان می شود.
رنگ ها
اگر آهنگساز می خواهد آهنگی بسازد که حالت خاصی را بیان کند باید رنگ متناسب با این حالت را تجسم کند. به طور مثال رنگ نارنجی نماد انرژی و حرکت است. پس از مدتی، فرد می آموزد حالت روحی خود را به سویی متمایل کند که بتواند آهنگی بسازد که بیانگر تفکرات ذهنی او باشد.
شخصیت
می دانیم که بازیگرها در حین ایفای نقش خود باید به درون نقش بروند. حس کردن حالت های مختلف و رفتارهای متفاوت به بازیگر کمک می کند که هنگام اجرای نقش همانند شخصیت مورد نظر زندگی کند. اگر فردی آهنگی برای یک شخصیت خاص می نویسد به این معنی است که وی را از طریق صدا و نوا توصیف می کند. اگر آهنگساز هم فرایند مشابهی را همانند یک بازیگر دنبال کند، جزئیات پنهانی را که کمک به واقعی تر شدن آهنگ می کند از هم می شکافد و آهنگ دقیق تر و پرمعنی خواهد بود.
طبیعت
بسیاری از الهامات و نوگرایی ها از طبیعت حاصل می شود؛ از پرنده هایی که به واسطه آواز با هم ارتباط برقرار می کنند تا صدای خش خش برگ ها در اثر وزش باد.
بهره گیری از طبیعت راه فوق العاده ای برای برای شروع آهنگسازی است؛ تلاش برای رقابت با طبیعت روشی عالی برای ترکیب طبیعت و شخصیت است، برای مثال درامیختن با طبیعت در قالب یک نوا یا تم مشخص برای بیان یک معنای روحانی مانند آواز پرندگان.
خاطرات
یک منبع عالی دیگر در عرصه آهنگسازی خاطرات فرد است. هیجان زیادی از طریق خاطرات وارد آهنگ می شود. چند دقیقه ای را بر روی گذشته تمرکز کنید. سعی کنید که خاطرات خود را با جزئیات کامل تصور کنید. صداها، رایحه، رنگ ها و آب و هوا و هر موضوعی که تصور زیبایی به شما می دهد برای ساختن آهنگ مناسب است.
این موارد تنها تعدادی از منابع هستند که می توان از آنها الهام گرفت. آهنگساز تخیل خود را به کار می گیرد که پایانی ندارد.
مطلب بعدی که برای ساختن آهنگ مورد بررسی قرار می گیرد، تئوری موسیقی است. آخرین موردی که فرد می خواهد برایش پیش آید، اینست که تمام این ایده های خلاق را برای آهنگسازی داشته باشید، اما کمبود دانش موسیقی شما مانع این امر شود. یک بازیکن راگبی می تواند پاس دادن خود را بهبود بخشد، اما اگر قوانین بازی را نداند، قادر نخواهد بود به خوبی بازی کند. همچنین آهنگسازی به طور کامل در قید و بند قوانین موسیقی نیست، اما برای ساختن آهنگ باید تئوری موسیقی را دانست. همانطور که یک شاعر باید به زبان خود مسلط باشد تا بتواند شعر بسراید...
چند مورد از موارد کلیدی که فرد باید بداند و مرتبا دانش خود را در این زمینه بالاتر ببرد، عبارتند از:
یک: Staff (شناخت خطوط حامل یا خط سازهای کوبه ای)، Bar Lines (خط میزان)، Clefs (کلیدها مانند کلید سل، کلید فا، کلید دو)، Time Signatures (عدد های کسر میزان مانند 2/4، 6/8 و...)
دو: Note Values دیرند (ارزش زمانی نت ها مانند زمان نت سفید، سیاه، چنگ و...)، Rests (سکوت ها)، Phrasing جمله بند ی (از نظر تاکید بر روی کلمه خاصی در جمله برای بیان منظور خاصی)، Rhythm وزن
سه: Articulation جمله بندی و نوع بیان موسیقی با توجه به تکنیک های سازی (با توجه به امکاناتی که هر یک از سازها دارند)، Instrument Specific Techniques تکنیک های ویژه هر ساز مثل: Pizzicato [پی تزی کاتو] پیتزیکاتو (تکنیک به ارتعاش درآوردن سیم های سازهای زهی مانند ویولن، بدون استفاده از آرشه و با کمک انگشت) و یا Con Sordino کن سوردینو (اجرا با استفاده از سوردین یا صدا خفه کن یا صدا کم کن)
چهار: Key Signature علامت های تغییر دهنده ( مانند بمل، دیز، بکار)، Circle of Fifths (جمله پنج تایی)، Accidenti (ناگهان یا ناگهانی روبرو شدن با علامت های تغییر دهنده)، Cadense (آهنگ و وزن، افول یا همان پایان دادن)
پنج: Major (گام ماژور)،Minor (گام مینور)، Diminished (گام کاسته)، Pentatonic (گام پنج صدایی)، Diatonic Scales (گام دیاتونیک)
شش: Modes (مدها)
هفت: Chords (آکوردها)، Extension (گسترش دادن یا بسط دادن گام)، Inversions (فاصله معکوس)، Sequence [سکو انس] سکونس (مرتب کردن یا همان هماهنگ کردن صداها، Arpeggios آرپژها (نواختن به ترتیب نت های یک آکورد پشت سر هم از بالا به پایین یا از پایین به بالا)
هشت: Instrument Ranges محدوده صدایی ساز (محدوده ساز که می تواند چه نت هایی را اجرا کند)، Timbers of each instrument [تمبر] تمبر صدایی هر ساز (آنچه باعث تفاوت در طعم و لحن صدای دو ساز می شود)، Difficult Areas of an Instrument سختی نواختن هر ساز از لحاظ چگونگی نوشتن نت و تفاوتش با سازهای دیگر (مثلا تفاوت نوشتن نت برای ساز کلارینت با ساز ترومبون)
البته ضروری نیست که آهنگساز تازه کار از تمام این موارد اطلاع داشته باشد، اما عدم اطلاع کافی فرد به این معنی است که خلاقیت وی در صورت کمبود ابزار برای ابراز آن تضعیف خواهد شد. آهنگسازان جوان باید از کتاب های تئوری موسیقی استفاده کنند. مطالعه دقیق این کتاب ها، یادداشت برداری از نکات مهم و انتقال آنها بر روی کارت های فلش (کارت های کوچک یادداشت)، استفاده از برگه های امتحانی سال های گذشته تئوری موسیقی برای خودآزمایی و سنجش دانش و سپس کار بر روی موارد ضعیف تر، استفاده از CD های مناسب برای تشخیص وزن و آهنگ و صوت های حاصل از ترکیب نت ها، همه مواردی هستند که در افزایش دانش موسیقی موثرند.
بالاخره آخرین توصیه در این مقاله، پویا نگه داشتن مقوله آهنگسازی است.
هدفتان این باشد که هر روز حتی یک قطعه کوتاه بسازید، شاید قبل از خواب بتوانید انعکاس وقایع آن روز را در قالب آهنگ درآورید. ساخته های خود را با هم ترکیب کنید. برای ارکسترهای مختلف آهنگسازی کنید. آهنگسازی چالشی است که اگر آن را پویا نگه دارید، تبدیل به مزیتی عالی خواهد شد و شما نمی دانید که ممکن است در این حین، شاهکاری بی نظیر خلق کنی...
در واقع دریچه ورود به شناخت موسیقی در ابتدا از تئوری موسیقی شروع می شود . در تئوری ما با مفاهیم پایه ای موسیقی از قبیل :
علائم و اصطلاحات
آکورد شناسی
شناخت گام ها
اندازه گیری دقیق فواصل
آشنایی با انواع کسر میزان
و غیره آشنا می شویم .
پیگیری دروس بعدی در مراحل پیشترفته موسیقی از جمله هارمونی و کنترپوان به تسلط هنرجو به تئوری موسیقی مربوط می شود .
سلفژ
شاید بعد از تئوری موسیقی ، مهمترین درس در درک موسیقی سلفژ است . در تمام دانشگاه های موسیقی دنیا به سلفژ یک نگاه بسیار ویژه ای دارند . عدم تسلط به سلفژ باعث می شود تا در شناخت و تجزیه و تحلیل موسیقی به مشکل بر خوریم .
اما کارکردهای سلفژ چیست ؟
1- ریتم خوانی که در اصطلاح به آن Parlati می گویند . درک انواع ریتم ها از ساده تا پیچیده در این قسمت از سلفژ انجام می گیرد . عدم تسلط به الگوهای ریتمیک باعث می شود تا هنرجو از اجرای صحیح موسیقی باز بماند .
2- نت خوانی در کلیدهای مختلف از جمله کلیدهای سل و فا . در مقاطع پیشترفته تر خواندن در کلید دو . به ویژه دو خط سوم که به آلتو معروف است .
3- خواندن ملودی در تنالیته های مختلف که به این حالت در اصطلاح Cantati گفته می شود .
در این حالت هنرجو باید بتواند ملودی های مختلف را در انواع تنالیته ها بخواند .
4- حرکت چشم
آموختن این نکته که چگونه در حین اجرا علاوه بر اینکه در حال نواختن و یا خواندن هستیم یک ضرب جلوتر و در مراحل پیشترفته تر یک میزان جلوتر را ببینیم تا به پیوستگی اجرا برسیم .
5- خواندن انواع فواصل ، انواع گام های ماژور و مینور و در مراحل پیشترفته تر مدهای کلیسایی . خواندن انواع آکوردها .
6- تربیت گوش
شناسایی انواع فواصل . انواع گام های ماژور و مینور . انواع آکوردهای مختلف . انواع کادانس ها . انواع معکوس آکوردها . نوشتن انواع ریتم و دیکته موسیقی .
اینها مواردی هستند که هر موزیسینی باید به آن آشنا باشد .
نوازندگی پیانو
در حقیقت پیانو به عنوان مادر سازها هست . بنا به دلایل مختلف و هر موسیقیدانی فارغ از اینکه در چه زمینه ای در موسیقی فعالیت می کند باید حداقل به صورت پیانو عمومی ، آموزش این ساز را دیده باشد . پس اگه جایی مطرح می شه که نیازی نیست و ساز تخصصی فقط مهم هست بدونید که دچار اشتباه بزرگی شدید . در تمام دانشگاه های دنیا آموزش پیانو اجباری هست . پس از آموختن این ساز غافل نشوید .
تاریخ موسیقی
شاید تا اسم تاریخ موسیقی را می شنویم ، اولین چیزی که برای ما مهم می شود این باشد که مثلا بتهون برای چه دوره ای از موسیقی بوده . ولی این تمام کارکرد تاریخ موسیقی نیست .
این درس که متاسفانه مغفول مانده و کسی توجه درستی بهش نداره در اصل برای آنالیز و سبک شناسی در تمام دانشگاه های دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و نه اینکه بدانیم باخ چند تا فوگ نوشته و یا چه سالی از دنیا رفته . این کارد دقیق تاریخ موسیقی نیست . فرض کنید که نوازنده پیانو هستید . از لحاظ سبک شناسی ، اجرای شما هنگامی که دارید قطعه ای از باخ اجرا می کنید با زمانی که دارید اثری از شوپن اجرا می کنید باید کاملا از لحاظ المان های دوره ای مشخص باشد . مثلا تریل دوره باروک از نت بالایی شروع می شود ولی در دوره کلاسیک از خود نت شروع می شود . بنابراین به این درس باید به دید آنالیز از لحاظ اجرا . هارمونی . کنترپوان و غیره بپردازید .