چشمانت را بسته و منتظر هستی تا بگویم بیآیی.
- یک، دو، سه، بیآیم؟
و من همچنان محو آن چشمهای بستهات شدهام،
نمیدانم چرا؟ اما نمیتوانم نگاهم را از فرشتهای که روبهرویم هست،
بگیرم!
ب جانم، تو چهگونه مرا مجنون خود کردهای؟
چهگونه شدهام بچهای هفت ساله و برای پیدا نشدنم دنبال جایی هستم،
تو با من چه کردی؟
***
- یک، دو، سه، بیآیم؟
و من همچنان محو آن چشمهای بستهات شدهام،
نمیدانم چرا؟ اما نمیتوانم نگاهم را از فرشتهای که روبهرویم هست،
بگیرم!
ب جانم، تو چهگونه مرا مجنون خود کردهای؟
چهگونه شدهام بچهای هفت ساله و برای پیدا نشدنم دنبال جایی هستم،
تو با من چه کردی؟
***