معرفی کتاب کتاب پنج صدا از غائب طعمه فرمان

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
کتاب پنج صدا نوشته‌ی داستان‌نویس بزرگ عراقی، غائب طعمه فرمان، زندگی پنج روشنفکر سکولار بغدادی را در دهه‌ی 1950 میلادی پی می‌گیرد و از رؤیاها، احساسات، بحران‌ها و سرنوشت تراژیک آن‌ها سخن می‌گوید. نویسنده در این رمان که از پیشگامان ادبیات مدرن عرب محسوب می‌شود، می‌کوشد از خلال روایت‌هایی چندگانه، متفاوت و موازی، تصویری واقعی از اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران پیش از انقلاب عراق ارائه دهد.

درباره‌ی کتاب پنج صدا
ادبیات معاصر عرب تقریباً از اواخر نوزدهم پا گرفت. ورود ترجمه به کشورهای عربی و هم‌زمان، شکل‌گیری روزنامه‌نگاری دو فاکتور مهمی بودند که به پیشرفت ادبیات داستانی این سرزمین‌ها کمک زیادی کردند، اما تحول اصلی در قرن بیستم اتفاق افتاد؛ عواملی همچون ظهور جنبش‌های استقلال‌طلبانه، انقلاب‌های عربی، و مراوده‌ی مستمر با کشورهای اروپایی باعث شدند تا داستان‌ها تنوع پیدا کنند، انتقادی‌تر شوند، شکلی آوانگارد به خود بگیرند و پذیرای موضوعات مناقشه‌برانگیز و تابوها شوند. جنبش ادبیات مدرن و معاصر عرب چهره‌های مهمی در خود داشت که حتی در سطح جهان هم مطرح بودند و آثارشان به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شد. یکی از افراد، غائب طعمه فرمان (Ghāʼib Ṭuʻmah Farmān)، نویسنده و مترجم عراقی بود. ادبیات داستانی این کشور تا پیش از فرمان چندان شناخته‌شده نبود، ولی او در همان جوانی و با نوشتن چند رمان و داستان کوتاه هم ادبیات عراق و هم کل کشورهای عربی را چند قدم به‌ پیش برد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
رمان پنج صدا (خمسة أصوات)، دومین رمان غائب طعمه فرمان محسوب می‌شود. این داستان ساختاری مدرن و پیشرو دارد که می‌توان گفت جزو اولین نمونه‌های این منطقه است؛ روایت‌هایی موازی از زندگی پنج مرد بغدادی در سال‌های پیش از انقلاب عراق در دهه‌ی 1950. فرمان پنج تیپ روشنفکر را انتخاب می‌کند و از زندگی و روزگارشان، از روحیات، عواطف و احساسات و رؤیاها و یأس‌هایشان می‌گوید. او هر فصل از کتابش را به یکی از این افراد اختصاص می‌دهد و می‌کوشد به درون شخصیت و افکار او نفوذ کند. این شیوه‌ی روایی و حرکت دائمی او بین کاراکترهای مختلف باعث جذابیت اثر می‌شود و نوعی موسیقی به کار می‌بخشد. آدم‌های او از یک طبقه‌ی اجتماعی و فرهنگی هستند که گاهی زندگی‌شان با هم تداخل پیدا می‌کند و گاهی از هم دور می‌شوند.

غائب طعمه فرمان در داستان پنج صدا می‌کوشد روایتگر سرخوردگی یک نسل باشد. شخصیت‌های داستان او روزنامه‌نگار، نویسنده، شاعر و استاد دانشگاهی هستند که در دوران دیکتاتوری عراق سرکوب و سرخورده شده‌اند. به آرزوهایشان نمی‌رسند و در نهایت زندگی همه‌ی آن‌ها به تراژدی ختم می‌شود. فرمان روایتی واقع‌گرایانه و هوشمندانه از آن دوران نمایش می‌دهد و تلاش می‌کند در خلال قصه‌ای خواندنی، جامعه و سیاست را به نقد بکشد.

رمان پنج صدا را موسی اسوار ترجمه کرده و نشر هرمس به چاپ رسانده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
در نکوداشت کتاب پنج صدا
رمانی هوشمندانه که به‌جای تازیانه هم می‌توان از آن استفاده کرد. (غسان کنفانی)
اقتباس نمایشی از کتاب پنج صدا
در سال 1998 از روی این رمان، نمایشی اقتباس شد و در عراق به روی صح*نه رفت. محمد ابو عباس کارگردانی این تئاتر را بر عهده داشت و بازیگرانی همچون عبیر فرید و عبدالخالق مختار در آن ایفای نقش می‌کردند.

کتاب پنج صدا برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به ادبیات معاصر عرب و رمان‌های عربی علاقه دارید، می‌توانید این کتاب را مطالعه کنید. علاقه‌مندان به رمان‌های سیاسی، تاریخی و اجتماعی نیز از این اثر بهره‌مند خواهند شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
با غائب طعمه فرمان بیشتر آشنا شویم
غائب طعمه فرمان (1990-1927) داستان‌نویس و مترجم عراقی و از پیشگامان ادبیات معاصر عرب بود. او یکی از تحسین‌شده‌ترین نویسندگان معاصر عراق است که بیشتر در ژانر واقع‌گرایانه می‌نوشت. بسیاری کتاب «درخت نخل و همسایه‌ها»ی او را از بهترین رمان‌های تاریخ ادبیات عراق می‌دانند که داستان‌نویسی مدرن و هنری را این کشور را بنا گذاشت. فرمان در طول زندگی‌اش، ده رمان و مجموعه داستان به چاپ رساند که اکثر آن‌ها موردتوجه منتقدین عرب قرار گرفت: «سایه‌های روی پنجره» و «مولود آخر» از دیگر آثار داستانی او به شمار می‌روند. او حدود سی کتاب از نویسندگان بزرگی مثل تولستوی و گوگول را به عربی ترجمه کرد که به خاطر آن‌ها جوایزی به دست آورد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
در بخشی از کتاب پنج صدا می‌خوانیم
سعی کرد به یاد بیاورد چرا آن جا بوده است، به یادش نیامد. ولی مزار را به یاد آورد. مزار تقریباً تا میدان هوانوردی و به محاذات خیا*با*نی امتداد داشت که آسفالته و پیاده‌روهای آن خاکی بود و در دو طرفش دکان‌های مکانیک‌ها و آهنگرها بود. بیرونِ درِ مزار بازارچۀ روبازی بود که در آن چارپا خرید و فروش می‌شد و خوراکی و لباس‌های کهنه روی چرخِ دستی عرضه می‌شد و سلمانی‌ها در یک ردیف مشتریان خود را بر پیت‌های حلبی می‌نشاندند و در هوای آزاد سرِ آن‌ها را که هاله‌های سیاهی از مگس دورِ آن می‌چرخید، می‌تراشیدند. در بازارچه رایحۀ گیاهان خشک‌شدۀ طبّی و سبزیجاتی تفتیده از آفتاب و بوی پشم و پشکل گوسفند می‌پیچید و ک*ثافت ب*دن‌های آدم‌ها و خون‌های در حال لخته شدن به چشم می‌خورد. بعد از بازارچه، در سمت راست، خیا*با*نی بود که تا قصاب‌خانه و محلۀ شیخ عمر ادامه داشت، و خیا*با*نی دیگر تا ایستگاه کوچک قطار بالا می‌رفت.

در اطراف ایستگاه، خانه‌هایی گِلی بود. آن کدام ایستگاه بود؟ آن را هم به یاد نداشت. اما به هر حال یک بار آن جا بوده و در کوچه‌هایی قدم زده که کفِ گلیِ آن‌ها با فشار چرخ ماشین‌ها دندانه‌دار و خشک شده بوده و راه رفتن در آن سخت بوده و جای چرخ‌ها تا موسم بعدیِ باران، که آن را می‌شست و گِل را برای چرخ‌های تازه آماده می‌کرد، می‌مانده است. سعید احساس ل*ذت کرد که این چیزها را به یاد می‌آورد و احساس اندوه و افسوس کرد که چرا یادش نمی‌آید کِی و چرا آن جا بوده است. دنیای غریب و دوری بود و با چیزی زیبا و رها پیوند داشت. شاید آن کودکی بود. واگن‌ها، پراکنده و متروک، کنار ایستگاه و روی ریل‌هایی زنگ‌زده قرار داشت. به یاد آورد که با بچه‌ها از واگن‌ها بالا می‌رفت. بله. به یاد آورد. زمانی بود که شاگرد مدرسۀ حسینیّه بود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا