خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

متفرقه ۹ جک که فقط یونانیان میتوانند بگویند...!

  • نویسنده موضوع 'mobin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 213
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

'mobin

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-29
نوشته‌ها
4,490
کیف پول من
-451
Points
0

.یک روز شخص کودن یک خانه میخرد و سر خود را از پنجره بیرون می آورد و از هر رهگذری می پرسد که آیا این خانه به من می آید؟ :))
۲.یک روز مردی نزد شخص کودن می رود و می گوید ” برده ای که به من فروختی، مرد ” . کودن جواب می دهد ” خدا بیامرزش، زمانی که نزد من بود هرگز از این عادت ها نشد و نمی مرد!”
main-image.jpg


۳.یک مو قرمز از پله ها سر میخورد و می افتد. صاحبخانه می پرسد” چه کسی به زمین افتاد؟” و مو قرمز پاسخ می دهد : ” من بودم، اجاره اش را می دهم. به تو چه؟”
۴.یک روز شوهری که دهانش بوی بد می داد از همسرش پرسید “عزیزم چرا از من متنفر هستی؟” و همسرش پاسخ داد ” چون مرا میبوسی”
1024px-kiss_briseis_painter_louvre_g278_full.jpg
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

'mobin

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-29
نوشته‌ها
4,490
کیف پول من
-451
Points
0
۵.یک روز مردی که از همسرش متنفر بود در مراسم ختم او که به تازگی مرد، شرکت می کند. وقتی شخصی از او می پرسد” او کسیت که آنجا در آرامش آرمیده است؟” پاسخ می دهد ” من هستم” چرا که از دست او راحت شدم.
۶.یک روز یک آرایشگر پر حرف از مشتری می پرسد” موهای شما را چطور کوتاه کنم؟” . شخص عاقل پاسخ می دهد ” در سکوت”!
۷.روزی مرد اهل کیمه(!) میخواست خانه اش را بفروشد. یک آجر از خانه را با خود حمل می کرد تا با آن به مشتری ها خانه اش را نشان دهد!
1024px-cup_vintage_cdm_paris_320_n1.jpg


۸. یک روز یک مرد کیمه ای(!) میخواست پنجره بخرد، درخواست پنجره ای را به فروشنده میداد که نمای جنوبی داشته باشد!
۹.روزی یک مرد اهل آبدرا (!) خواب می بیند که دارد یک خوک را می فروشد و قیمت ۱۰۰ می خواهد. یک خریدار به او ۵۰ دناری پیشنهاد می دهد ولی او قبول نمی کند. ناگهان از خواب بیدار می شود و دوباره چشمانش را روی هم فشار می دهد و می گوید “باشد باشد قبول است ، همان ۵۰ دناری را به من بده”
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا