- تاریخ ثبتنام
- 2021-04-06
- نوشتهها
- 2,276
- لایکها
- 13,073
- امتیازها
- 243
- سن
- 15
- محل سکونت
- بیشهی فراموشی
- کیف پول من
- 354
- Points
- 472
نام دلنوشته: نازلی
نویسنده: آیناز
ژانر: عاشقانه/تراژدی
مقدمه: یادم میآید چند سال پیش را، هنگامی که چینهای پیراهنم را بالا میدادم و مثل جانم از آن مواظبت میکردم تا کثیف نشود، وقتی بادقت گلدانها را آب میدادم و گلبرگهایشان را نوازش میکردم، زمانی که چاشنی دلخوری را در فنجان قهوهی چشمانم میریختم، میخندیدی و نازلی صدایم میزدی.
اکنون نازلی تو دیگر برایش اهمیتی ندارد که میان زمین خوردنهای مکرر حتی پو*ست تنش چقدر ریشریش و خاکی شود. برای نازلی تو از آن گل رزهای رنگارنگ شاداب که هر روز با ظرافت بهشان آب میداد و با تکتکشان سخن میگفت و گلبرگهایشان را نوازش میکرد، چیزی باقی نمانده جز یک گلدان کاکتوس که هفته به هفته با اشکهایش او را زنده نگه میدارد. رنگ سیاه دلخوری از چشمان نازلی رفته است، چشمهایش آبی آبی شده؛ آسمانی یا کاربنیاش را نمیدانم، در آینه که نگاه میکنم میان آن گودیهای سیاه که چالهی اشکهایش شدهاند نمیتوانم چیزی تشخیص دهم. از نازلی، گل رز شکنندهی تو چیزی جز یک گلدان کاکتوس نمانده که هر یک هفته مقداری نفس میکشد تا زنده بماند و بعد باز به سوی گوشهگیری همیشهاش میرود. نازلی تو خیلی وقت است که مرده...
نویسنده: آیناز
ژانر: عاشقانه/تراژدی
مقدمه: یادم میآید چند سال پیش را، هنگامی که چینهای پیراهنم را بالا میدادم و مثل جانم از آن مواظبت میکردم تا کثیف نشود، وقتی بادقت گلدانها را آب میدادم و گلبرگهایشان را نوازش میکردم، زمانی که چاشنی دلخوری را در فنجان قهوهی چشمانم میریختم، میخندیدی و نازلی صدایم میزدی.
اکنون نازلی تو دیگر برایش اهمیتی ندارد که میان زمین خوردنهای مکرر حتی پو*ست تنش چقدر ریشریش و خاکی شود. برای نازلی تو از آن گل رزهای رنگارنگ شاداب که هر روز با ظرافت بهشان آب میداد و با تکتکشان سخن میگفت و گلبرگهایشان را نوازش میکرد، چیزی باقی نمانده جز یک گلدان کاکتوس که هفته به هفته با اشکهایش او را زنده نگه میدارد. رنگ سیاه دلخوری از چشمان نازلی رفته است، چشمهایش آبی آبی شده؛ آسمانی یا کاربنیاش را نمیدانم، در آینه که نگاه میکنم میان آن گودیهای سیاه که چالهی اشکهایش شدهاند نمیتوانم چیزی تشخیص دهم. از نازلی، گل رز شکنندهی تو چیزی جز یک گلدان کاکتوس نمانده که هر یک هفته مقداری نفس میکشد تا زنده بماند و بعد باز به سوی گوشهگیری همیشهاش میرود. نازلی تو خیلی وقت است که مرده...