دلنوشته پیمان تو | اثر Diyar♡کاربر انجمن تک‌رمان

  • نویسنده موضوع Diyar♡
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 232
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
دلنوشته: پیمان تو
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: Diyar♡ کاربر انجمن تک‌رمان
مقدمه:

لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
می‌دانی؟
این‌ روزها جای خالیت بیشتر در ذوق می‌زند
اما بدان زندگی‌ایم پیوند خورده به بودن‌هایت
حتی در این خالی‌هایی که، تو تنها گزینه مناسب برای پر‌کردنشانی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
نمی‌دانم چه وقت، چگونه و چرا
فقط میدانم وقتی به خود آمدم که تو، حرف اول تمام سخنانم شدی
وجودم را فرا گرفتی بی‌آنکه بدانم راه نفوذت چه بوده
زمانی به خود آمدم که تمام لحظاتم از فکر تو پر شد
روزهایم با تو آغاز و شب‌هایم با تو به پایان رسید
با خندهایت غرق ل*ذت شدم و با غمت جان دادم
حال تو تمام معنای زندگی‌ام شده‌ایی
نمی‌دانم ، اما شاید این همان عشق باشد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
ویرانه‌هایم در پس لبخندت جان می‌گیرد
همان لبخندی که مرا هر لحظه، عاشق‌تر از قبل می‌کند.
آن زمان است که می‌فهمم آن همان جادویی است که مرا پابند کرده
پابندِ تو
تویی که خودت هم نمیدانی چه جایگاهی در قلبم داری
از وقتی که آمدی و خندیدی، دیگر قلبم آن قلب سابق نشد...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
چشمانت
چشمانت اقیانوسی است بی‌انتها، که دست از غرق من در خودش بر‌نمی‌دارد.
دوست دارم لحظه‌های طولانی
شاید هم ساعت‌ها و سال‌ها
اصلاً کل عمر به تماشای چشمانت بنشینم و پلک بر هم نگذارم
کاش راز چشمانت را برایم هویدا کنی
چشمانی که نمیدانم سبز است یا آبی
عسلی است یا طوسی
شاید هم ترکیبی از رنگ‌ها باشد
اصلا چشمانت خودِ خودِ رنگین کمان است
بیا، بیا و راز چشمانت را برایم بازگو کن
بیا، بیا کمی با من مدارا کن
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
تو هم لبخند روی لبی
هم بغض پنهون تو چشم
تو اشک روون شده روی گونه‌‌ایی
تو سنگینی رو قلبی
تو لبخند یواشکی تو فکری
تو همونی که زندگی رو رنگی کردی برام
ولی
ولی، خودتم شدی خط‌های تیره روشون
کاش یه کم
فقط یه کم من به چشمت بیام
کاش یه بار خودت‌رو از تو چشم‌های من ببینی
اون وقته که میفهمی؛ وقتی حرف از جون دادن برات می‌زنم الکی نیست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
همیشه فکر می‌کردم این من هستم که زمان و مکان را برای عشق مشخص می‌کنم
فکر میکردم من تعیین‌کننده‌ی آمدن و رفتنش هستم
اما
بعد از آمدن تو، تمام فکر‌هایم فرو ریختند
باورهایم سست شدند
از همان زمانی که نفهمیدم؛ چرا حرف اول تمام ذهنم تویی
از همان وقتی که وجودم وادار به حضور همیشگی تو شد
تو آمدی
ناگهان از پس مه
اما ندانستی آمدنت هم جان می‌گیرد و هم جان دوباره‌ایی هدیه می‌کند.
تو آمدی و من تنها فهمیدم عشق، زمان و مکان نمی‌شناسد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
صدایت گرفته بود
بینی‌ات از بس که در سرما مانده بودی سرخ شده بود.
چشمانت تب‌آلود بود و نگاه‌ات خمار
آمدی و بلند بلندشروع به غر زدن کردی

از مریضی و سرما‌خوردگی که مهمان جانت شده بود،گله کردی.
آمدی و از خود‌ درمانی‌هایت گفتی
از خوردن عسل و آبلیمو

و جوشانده‌ی ترکیبی آویشن، پونه و گزنه
در آخر هم زمز‌مه‌ی خراش روحت بر روی لبانت جاری شد.
با درد و رنج و صورتی درهم نالیدی و ندانستی در خیالم برایت تب کردم و پا به پایت مریض شدم.
تنم د*اغ شد با تب کردنت
لرز رسوخ کرد در جانم با لرزیدنت
روحم رو به مرگ رفت با درد و رنجی که عذابت می‌داد.
عزیز من!
تو نمی‌دانی چقدر برایت جان می‌دهم وقتی که تو دردی داری و من نمی‌توانم کاری برای تسلی قلب و روحت انجام دهم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
و تو آمدی
ناگهانی و به یکباره در زندگی‌ام پا نهادی
آمدی و ندانستی قلبی را گرفتار کردی
چشمانی را منتظر گزاشتی
ذهنی را درگیر کردی
تو فقط آمدی
آمدی و ندانستی که چگونه در قلبم جا شدی
تو آمدی و من برای هر آمدنت جان دادم
میدانی جانم
تو آمدی و من را تغییر دادی
بعد از تو من دیگر آن من سابق نشدم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
امروز بعد از مدت‌ها آمدی
با آمدنت فهمیدم که چقدر دلم بی‌تاب دیدنت بوده
بی‌تابِ یک دل سیر نگاه کردن به تو
انگاری با آمدنت، چشم‌هایم زیباتر می‌دید
اصلا زیبایی را تو برایم معنا کردی
راستی
دختری که این روزها کنارت می‌بینم زیباست
به ایده‌آل‌هایت می‌خورد
می‌بینم وقتی که می‌خندد؛ چطور محو نگاه کردن به او میشوی
صدای قلبت را می‌شنوم وقتی که او حرف می‌زند
میدانی عزیزِ من
این‌روزها حالم خوب است
خوبِ خوب
فقط، بغض بیشتر از همیشه مهمان گلویم می‌شود
همین
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡

Diyar♡

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-14
نوشته‌ها
3,004
لایک‌ها
7,009
امتیازها
243
محل سکونت
از دیار خیال
کیف پول من
19,493
Points
1,627
عزیزِ من
دلتنگی‌ات مانند دار بر دور گلویم حلقه زده و قصد خفه کردنم را دارد
تو می‌دانی دلتنگی چیست؟
میدانی وقتی شبها با یادت به خواب می‌روم و در خواب با تو قدم میزنم یعنی چه؟
میدانی مانند دیوانه‌ها با یادت لبخندی بر لبانم شکل میگیرد؟
دلم آغوشت را میخواهد عزیزِ من
دلم میخواهد سفت تو را در آ*غ*و*ش بگیرم و هیچ حرفی بینمان ردو بدل نشود
میخواهم در میان بازوانت جان بدهم
شاید زمانی که در آغوشت جان بدهم تحمل دارِ دلتنگی آسان‌تر باشد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Diyar♡
بالا