کامل شده دلنوشته جهان دیوانه | ستاره حقیقت جو نویسنده انجمن تک رمان

[ستاره حقیقت جو]

غرق در دروغ‌هایی هستم که این دیوانگان در گوشم خوانده‌اند.
می‌دانید، سخت است بودن و انکار کردن حقیقتی که به چشم‌ می‌بینی. می‌‌خواهم فریاد بزنم این یک توهم است؛ اما ل*ب‌هایم به‌هم دوخته شده‌اند. من کر شده‌ام از صدای جیغ گوش‌خراش روحم‌ و‌ تنها دو چشم بینا برایم باقی مانده است.‌
البته خیلی وقت‌ها دوست دارم چشمانم را از کاسه در بیاورم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

همه‌چیز از یک روز ساده شروع شدم. روز تولدم را می‌گویم.
از جایی آمدم که هیچ شناختی از آن نداشتم و ندارم و حالا در جایی هستم که در کمال آشنایی با آن غریبه‌ام و این است دیوانگی محض!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

دیوانه آن کسی نیست که همه‌‌‌چیز را به تمسخر می‌گیرد.
کسی نیست که همیشه می‌خندد،
کسی نیست که برای رهایی از این جهان پست خودکشی می‌کند.
و حتی آن کسی نیست که عاشق می‌شود و حتی من دیوانه نیستم.
دیوانه تویی که ما را دیوانه خطاب می‌کنی دوست من!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

می‌خواهم بدانم، دقیقاً برای چه، خودت را به آب و آتش می‌زنی؟
او که صاحب جانت نبود.
او دیوانه‌ای بود که می‌خواست بهترین باشد و در آخر در راه همین هدف، به بدترین نقطه‌ی جهان کشیده شد.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

تو دیوانه نیستی! خودت را به دیوانگی زده‌ای.
می‌خواهم دوباره رو‌به‌راهت کنم؛
اما می‌دانی، کسی که خواب است را می‌توان بیدار کرد؛ ولیکن کسی که خودش را به خواب زده، هرگز!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

می‌گوید عاقل‌تر از آن است که دیوانه نباشد!
دوست من، تو مصداقی درست برای لغت دیوانه‌ای، نیازی به این‌همه تلاش نیست.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

در جهانی که مرگ در ذهن بعضی‌ها حکم پایان دنیا را دارد، می‌خواهم عقلم را قربانی زنده ماندن بکنم.
می‌دانید، متوجه شده‌ام که این‌گونه فرصت زندگی بیشتری خواهم داشت.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

دیوانگی جهان را زمانی فهمیدم که متوجه وضع دلار دزدان حلال فروش شدم.
اولین گروه در خانه‌های زیبایشان به سر می‌برند و دومین گروه در زندان‌های سرد و سنگین!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

می‌توانی سکوت کنی و ل*ب از ل*ب باز نکنی.
تو می‌گویی همه‌چیز امن و امان است و یک انسان سالم هستی.
دکتر‌ها می‌گویند من دیوانه ام و تو آن را تکذیب می‌کنی؛
اما از بد ماجرا، من تو را تنها در تیمارستان ملاقات کرده‌‌ام.
تو نمی‌توانی سالم و واقعی باشی، عزیز من!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

کار بد را شخص دیگری انجام می‌دهد و آدم بد داستان می‌شوم؛ منی که تنها قصد کمک داشتم.
اصلاً شما قضاوت کنید!
زمانی که با اخم و بد اخلاقی با آن‌ها برخورد می‌کنم؛ می‌گویند آداب معاشرت بلد نیست.
وقتی به خواسته‌هایشان اهمیت نمی‌دهم؛ می‌گویند خودخواه است.
و جالب این‌جاست که حتی زمانی که با خوبی به سمتشان می‌روم؛ می‌گویند حتما کارش به ما گیر است.
اگر این مردم دیوانه نیستند، باید چه خطابشان کنم؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان