نام دلنوشته: اِنتظار...
نویسنده: Nashmil367 کاربر انجمن تک رمان
ژانر:
درها باز است و نگاه من به آنسو
تا کی باید انتظار رنگها را بکشم.
شاید روزی بیایی ولی من آن روز دیگر نباشم
جای خالیم آن روز قصه چشم انتظاریم را کِی تواند توصیف کند از برای تو.
رفتنم را میتوانی تماشا کنی و دم نزنی آیا؟
تو را که من با قلبم سنجیده بودم و پراحساسترین بودی برای من...
نمیشود، هیچ اسلوب و معادلهای به جواب نمیرسد اینچنین مسالهای را؛ تو درگیر و من چشم انتظار را اینچنین سرگردانی را.
نویسنده: Nashmil367 کاربر انجمن تک رمان
ژانر:
درها باز است و نگاه من به آنسو
تا کی باید انتظار رنگها را بکشم.
شاید روزی بیایی ولی من آن روز دیگر نباشم
جای خالیم آن روز قصه چشم انتظاریم را کِی تواند توصیف کند از برای تو.
رفتنم را میتوانی تماشا کنی و دم نزنی آیا؟
تو را که من با قلبم سنجیده بودم و پراحساسترین بودی برای من...
نمیشود، هیچ اسلوب و معادلهای به جواب نمیرسد اینچنین مسالهای را؛ تو درگیر و من چشم انتظار را اینچنین سرگردانی را.
آخرین ویرایش توسط مدیر: