خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید
  • تخفیف عیدانه ۶۰ درصدی چاپ کتاب در انتشارات تک رمان کلیک کنید

دلنوشته‌ی از یاد رفته‌ایم | teeda کاربر انجمن

  • نویسنده موضوع لیلیِ مجنون
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 268
  • برچسب‌ها
    دلنوشته
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ل

لیلیِ مجنون

مهمان
نام اثر : از یاد رفته ایم

نویسنده: لیلی.اچ

ژانر: تراژدی

نثر: ادبی

مقدمه:
زیر سقف نداشته‌ای که سوراخ است؛
فوآدهای شکسته‌ای، که هرگز بند زده نمی‌شوند
شاید حتی یک‌بار در زندگی به یاد عشق هم نیوفتند... .
این است حال من و تو ها، ما از یاد رفته‌ایم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ل

لیلیِ مجنون

مهمان
ما هر شب از یاد می‌رویم،
ما که تخت دو نفره‌‌‌‌ی‌مان سرامیک سرد است،
ما که چشم‌مان رنگی نیست و دست‌های‌مان پینه بسته است تا ظرف‌ها تر و تمیز بمانند.
دل‌هایی داریم که از کینه پاک نمی‌شود
و سیاهیم به سان قیر؛
هر که در باتلاق زندگیِ ما باشد آن‌قدر فرو می‌رود،
که خودِ ما، عمداً یا سهواً از یادش می‌رویم.
هر چند وقت یک‌ بار نه... ما هر شب از یاد می‌رویم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
ما این از یاد رفتن لعنتی را تقلید خواهیم کرد، از کسانی که ما را از یاد می‌برند، هنگامی که دیگر با شوقِ موهای فر شده روبه‌روی آیینه نمی‌ایستیم؛
آیینه‌ای که خورده‌هایش در قلب‌مان فرو رفته است.
هر چند وقت یک‌ بار نه... ما هر شب از یاد می‌رویم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
تمام عمرمان آن‌قدر چیزی نداشته‌ایم، که وقتی سقف نمی‌ریزد، شاد می‌شویم.
که تقلید برای‌مان بوی آزادی می‌د‌هد.
ما هر شب سیاهی را تقلید می‌کنیم.
سیاهی‌ای که هیچ نور سپیدی در عمق آن سوسو نمی‌زند و هر روز خم و راست شدن برای نان را... نان، که همان خون بود.
خون؟ این خون هر چند وقت یک‌ بار نه... هر شب از وبال ما، با خونِ دیگری پاک می‌شود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
ما از دست دادن را دیدیم، خوبِ خوب هم دیدیم.
نشستیم تا پروازی که هرگز نرفته بود برگردد
و در نهایت پشت همان دری که در صورت‌مان کوبیدند، ماندیم.
اگر روزی درب دل ما را گشودند، شاید هیچ‌کَس حتی نوشته‌های‌مان را هم نخواند یا اگر بخواند هم نفهمد!
ما هر چند وقت یک‌ بار نه... ما هر شب از دست می‌دهیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
از یاد نمی‌رویم، از یاد می‌بریم... .
خاطره‌ای می‌شویم در اعماق قلب‌هایی که فرسنگ‌ها دورتر از نقطه‌ای که ما در آن ایستاده‌ایم، می‌تپند.
از یاد می‌بریم، آخرین زمزمه‌ی عشق را، آخرین فریاد شادی را، آخرین جمعِ صمیمی را، هر چند وقت یک‌ بار نه... هر شب از یاد می‌بریم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
تو نمی‌فهمی اجبار و طعم نبودن را،
تو حتی یک دفعه از این رو به آن رو نشده‌ای.
هرگز دلت را جایی جای نگذاشته
و هرگز از یاد نرفته‌ای.
ما؟ ما هر چند وقت یک‌ بار نه... هر شب از یاد می‌رویم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
تو؟ تو بر روی تابِ شکسته‌ی خانه‌ای خالی،
بی‌هوا تا مرز سرگیجه، تاب نخورده‌ای، از شدت درد قلبت، چشمانت را نبسته و سرت را به زنجیرهایش نکوبیده‌ای.
تو دست به دامان فراموشی بی‌قید و شرط لحظه‌ها نشده‌ای.
من؟ من هر چند وقت یک‌ بار نه... هر شب از یاد می‌روم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
خوب می‌دانیم که از یاد رفته‌ایم،
وقتی پس از سال‌ها کسی هنوز با نگرانی به ملاقات‌مان نیامده و پس از سال‌ها تلفن با کسی که نام ما را دارد کاری نداشته است.
دیوارِ بلند عزیزم می‌بینی؟ من و تو هم از یاد رفته‌ایم و ای کاش از یاد بردن برای ما هم آسان بود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
من تا صبح برایت می‌گویم،
یک قلم بیاور و چشم و گوشی که از کلمات خالی‌ست. قلبی که کلمات در لفافه خوابانده شده و کفن شده‌ی مرا بفهمد؛ یک کاغذ سپید که سیاهی‌هایم را ببیند و حرفی نزند.
آخر هر چند وقت یک‌ بار نه...
من هر شب تا صبح با دیوارهای خانه حرف می‌زنم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا