- تاریخ ثبتنام
- 2021-04-06
- نوشتهها
- 2,276
- لایکها
- 13,073
- امتیازها
- 243
- سن
- 15
- محل سکونت
- بیشهی فراموشی
- کیف پول من
- 354
- Points
- 472
دلنوشته: زمان
ژانر: تراژدی
دلنویس: آیناز
زمان چیز عجیبی است. چند وقت پیش به سرم زد که یک ماشین زمان بسازم و به گذشتهها سفر کنم؛ به خاطرات خوش گذشته، همانهایی که کنون دیگر تکرار نمیشدند. همانهایی که انگار همانند میوههای بهاری لذیذی که دیگر فصلشان گذشته بود؛ اما برای چشیدنشان به انتظار بهار نیز نمیشد نشست، چون دیگر بهاری وجود نداشت و زمستان ابدی همه جا را فرا گرفته بود. هنگامی که با ماشین زمانم به گذشتهها سفر کردم؛ میوه خاطرات خوش را از شاخههای درخت زندگی چیدم و در د*ه*ان گذاشتم؛ اما دیگر طعمی احساس نمیشد. گویا احساسات با زمستان ابدی حال، در گذشته نیز مرده بودند.
ژانر: تراژدی
دلنویس: آیناز
زمان چیز عجیبی است. چند وقت پیش به سرم زد که یک ماشین زمان بسازم و به گذشتهها سفر کنم؛ به خاطرات خوش گذشته، همانهایی که کنون دیگر تکرار نمیشدند. همانهایی که انگار همانند میوههای بهاری لذیذی که دیگر فصلشان گذشته بود؛ اما برای چشیدنشان به انتظار بهار نیز نمیشد نشست، چون دیگر بهاری وجود نداشت و زمستان ابدی همه جا را فرا گرفته بود. هنگامی که با ماشین زمانم به گذشتهها سفر کردم؛ میوه خاطرات خوش را از شاخههای درخت زندگی چیدم و در د*ه*ان گذاشتم؛ اما دیگر طعمی احساس نمیشد. گویا احساسات با زمستان ابدی حال، در گذشته نیز مرده بودند.
کد:
دلنوشته: زمان
ژانر: تراژدی
دلنویس: آیناز
زمان چیز عجیبی است. چند وقت پیش به سرم زد که یک ماشین زمان بسازم و به گذشتهها سفر کنم؛ به خاطرات خوش گذشته، همانهایی که کنون دیگر تکرار نمیشدند. همانهایی که انگار همانند میوههای بهاری لذیذی که دیگر فصلشان گذشته بود؛ اما برای چشیدنشان به انتظار بهار نیز نمیشد نشست، چون دیگر بهاری وجود نداشت و زمستان ابدی همه جا را فرا گرفته بود. هنگامی که با ماشین زمانم به گذشتهها سفر کردم؛ میوه خاطرات خوش را از شاخههای درخت زندگی چیدم و در د*ه*ان گذاشتم؛ اما دیگر طعمی احساس نمیشد. گویا احساسات با زمستان ابدی حال، در گذشته نیز مرده بودند.
آخرین ویرایش: