رعشه مزاج| مهاجر کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع مهاجر.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 173
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهاجر.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,677
لایک‌ها
25,025
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
کیف پول من
30,118
Points
217
نام دلنوشته: رعشه مزاج
ژانر: تراژدی
نویسنده: مهاجر.
مقدمه:
از عجز، دستانم می‌سوزند و استخوان‌هایم چُنان می‌لرزند که گویا، فرسوده‌ترین استخوان‌های جهان‌اند. اخلاقم، منش و رفتارم، با این درد و سوزناکی؛ بوی لاشه‌ی کفتار می‌دهند و از دره‌ی خشم، به واسطه‌ی آن رعد رعشه‌برانگیز، می‌لرزند و شاید سقوط می‌کنند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مهاجر.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,677
لایک‌ها
25,025
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
کیف پول من
30,118
Points
217
خراشِ نامنظم خشم، مرا در قفسِ سفیدرنگی می‌اندازد که نه در دارد و نه قفل. فقط دیوارهای سفید، فقط من و یك آینه، تا هیولای بی‌تبحر را بر سرم بکوبد. انگار اکسیژنی درونش پرسه نمی‌زند. منِ پشیمان هم، به اکسیژن نیازی ندارد. نفس کشیدن، ریه‌هایم، اوج چنگ‌زدن به گیسوانم؛ متوجه نمی‌شم چه زیر ل*ب زمزمه می‌کنم. گویا، این اتاقک، مرا افسون کرده که این‌گونه زیر و بم پو*ست و استخوانم تیر می‌کشد. گلوله‌ای از بدسرشتی، به مغزم اصابت می‌کند. آینه آن را نشان می‌دهد و آن شخصی که شلیک می‌کند، من‌ای‌ست بی‌ثبات که با صورت خونی، روی دو زانویش می‌افتد و چنان جامه می‌درد که انگار، ناراحت است. من که می‌دانم! او نه ناراحت است و نه غم‌زده. مراد دل‌اش را در قفس انداخته؛ به زودی هم می‌گیرد. حواس‌ام پیِ خون‌ای که از سرم سر می‌خورد و روی زمین می‌چکد می‌رود و همان اتفاق همیشگی مکرر، تکرار می‌شود. اتاقک وارونه می‌گردد و من، در جمجمه‌ای حبس می‌شوم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا