سعید حجاریان در آخرین گفتگوی خود اصلاح طلبان میانه رو و صندوق محور را به کمپین بازی و صندلی محوری متهم کرده است.
سرویس سیاست مشرق- صدای خرد شدن وحدت در جبهه اصلاحات را حالا همه میشنوند، تشکیلاتی که قرار بود با شفافیت ۳۲ حزب اصلاحطلب را به یکدیگر متصل کند؛ حالا در بستر احتضار افتاده است. جبهه اصلاحات چند تکه شده و هرکسی ساز خودش را میزند؛ حتی چارهاندیشی بهزاد نبوی با عنوان «چه باید کرد؟» نیز دیگر دوای درد آنها نیست.
شواهد این ماجرا نیز بسیار زیاد است؛ اما گفتگوی آخر سعیدحجاریان آب پاکی را روی دست اصلاح طلبان ریخته است؛ حجاریان در این مصاحبه به روشنی اختلافات میان اصلاح طلبان را روی دایره ریخته و تنها راه حل موجود را خروج از فعالیت جبهه ای و بالا بردن دوز رادیکالیسم در اصلاحات می داند.
تئورسین اصلاحات با دادن عناوینی چون «اصلاحطلب صندلی محور» و یا «اصلاحطلب کمپین باز» به حزب کارگزاران سعی کرده است دسته بندی میان اصلاح طلبان را پر رنگ تر کند. منظور حجاریان از دو برچسب جدید به اصلاحطلبان میانهرو قابل تفسیر است، به تعبیر تئوریسین اصلاحات از امروز هر اصلاحطلبی که بخواهد نگاهی به تعیین سرنوشت کشور از دل صندوق رای داشته باشد، تنها به انتخابات پر شکوه شدن انتخابات کمک کرده است.
حجاریان در گفتگوی خود با وبسایت امتداد برای آنکه پل همکاری میان اصلاح طلبان را بشکند؛ حتی پا را فراتر گذاشته و کارگزارانیها را بهدروغ پردازی و نظر سازی در انتخابات متهم کرده و میگوید[۱] «من معتقدم از نظرسنجی اساساً تحلیل سیاسی بیرون نمیآید منتهی برخی با خود گفتند در استخر انتخابات شیرجه میزنیم تا ببینیم چه میشود و بعد نظربازی کردند و نتیجه گرفتند شیب موفقیت بهصورت نمایی درحال افزایش است».اشاره حجاریان به آخرین نشست جبهه اصلاحات است که در آن جلسه حسین مرعشی با تکیه بر یک نظر سنجی خواهان حمایت نهاد اجماع ساز از همتی رئیس بانک مرکزی روحانی شد.
جالب آنکه حجاریان در حالی همتی را مهره تحمیلی و محصول نظر سازی خوانده است که خاتمی نیز محصول همین نظرسنجیهااست؛ در میانه های مرداد سال ۱۳۷۵مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری دست به نظرسنجی زده و دقیقا همان اطلاعاتی از نتایج استخراج می شود که از نظر سنجی همتی به دست آمده است.
مرتضی حاجی رئیس ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان در خرداد ۷۶ دراینباره میگوید: «اولین نتیجه نظرسنجی در سال ۷۵ نشان میداد که بین کاندیدای مطرح آقای ناطق، خاتمی و ریشهری انجام شد آقای ناطق بیشترین درصد را دارد. آقای خاتمی ۱۰ درصد کمتر بود و آقای ریشهری هم درصدی کمتر. نظرسنجی نشان میداد که حدود ۴۰ درصد مردم هنوز تصمیم نگرفته بودند که به چه کسی رأی دهند و با در نظر گرفته شدن میزان آشنایی مردم با آقای ناطق، تحلیلمان این بود رأی که گفتهشده سقف رأی آقای ناطق است و عددی که برای آقای خاتمی گفتهشده کف رأی است. بنابراین رأی آقای خاتمی بسیار قابلیت افزایش دارد و رأی آقای ناطق دیگر قابلیت افزایش ندارد.»حاجی در ادامه آن گفتگو از شک و تردیدهای میان اصلاحطلبان خبر میدهد و اضافه میکند «تا ۴۸ ساعت پیش از انتخابات نتیجه شفاف نبود. اولین نتیجهای که از شمارش آرا به دست ستاد رسید مربوط به سفارت ایران در پکن بود که در آنجا حدود ۸۴ درصد رأی آقای خاتمی در آن صندوق بود» [۲]
آن زمان حجاریان نظرسنجی را نظر سازی نخوانده و بعد از پیروزی در انتخابات در حسینیه ارشاد شعار «هلمنمبارز» میداد! حجاریان در آستانه انتخابات مجلس ششم گفته بود که بعد از ریاست جمهوری حالا نوبت مجلس است؛ حجاریان با اشاره دست گفته بود باید «آنها» را جارو کنیم. اشاره حجاریان به «آنها» رقیب انتخاباتی خود بود؛ آن زمان حجاریان و رفقای امنیتی او سرمست از پیروزیهای متوالی کارگزاران را مانند بت میپرستید؛ زیرا منابع مالی این پیروزی برای اصلاحطلبان سنگر شکن بسیار حیاتی بود.
واقعیت آن است که میان نتایج به دست آمده از میزان رای آوری خاتمی و همتی هیچ تفاوتی وجود ندارد؛ اما مسئله جایی است که خاتمی چون هندوانه سربسته مورد اقبال بخشی از جامعه قرار می گیرد؛ اما همتی پا سوز کارنامه دولت تدبیر (دولت مورد حمایت همه اصلاح طلبان) شده و نظر سنجی نهایی این مسئله را تائید می کند.
اما چرا اصلاح طلبان رادیکال حزب کارگزاران را گوشه رینگ برده اند؟ پاسخ واضح است؛ برای رادیکال ها همتی؛ حزب کارگزاران و انتخابات بهانه است و اصل نظام نشانه! اگر به دو ماه قبل تر باز می گردیم تاجزاده یار غار سعید حجاریان در یک مجادله شبانه اینترنتی سخنان قابل تاملی را مطرح کرده است؛ تاج زاده در آن نشست کلاب هاوسی به دبیر کل حزب کارگزاران گفته بود: اگر مردم از اصلاحات نامید شوند به سمت براندازی میروند، البته منظور دقیقتر چریک سرکش اصلاحات آن بود که اگر امثال حزب کارگزاران سنگ جلوی پا نگذارند، اصلاحطلبان تندرو مقدمات براندازی را فراهم میکنند[۳]از نظر اصلاح طلبان رادیکال؛ بخش میانه رو نهاد اجماع ساز ترمز دستی تندروی ها را کشیده است و مانعی بر سر راه آن ها است!
صفبندی جدید در جبهه اصلاحات چه معنایی دارد؟
در شرایطی که برخی اصلاحطلبان از لزوم بازسازی گفتمانی؛ تشکیلاتی و هویتی در جبهه اصلاحات سخن به میان آورده و بهصراحت تأکید میکنند که این جریان در شرایط کنونی حرفی برای مردم ندارد، برخی دیگر از اصلاحطلبان نیز بدون توجه به آنچه جریان اصلاحات را دچار «فریز گفتمانی» کرده، تأکید میکنند که اصلاحطلبان باید زمینههای تبدیل استراتژی «فشار به نظام» را تبدیل به برنامه کنند. هنوز بخشی از اصلاحطلبان همچون برخی دیگر از جریانهای سیاسی، مردم را برای پروژههای شخصی میخواهند نه همهچیز را برای جامعه!
راهحلهای اصلاحطلبان برانداز چون گذشته از کف خیابان میگذرد: هرچند که خبرنگار از حجاریان در متن گفتگو سوالاتی پیرامون سرنوشت اصلاحطلبان و ناسا نکرده است اما میتوان چند سؤال حاشیهای را از لابهلای متن درآورده و برایش پاسخهایی را جستجو کرد:
• آیا اصلاحطلبان رادیکال میتوانند سرعت خود را کم کنند تا اصلاحطلبان میانهرو به آنها رسیده و با یکدیگر همراه شوند؟ حجاریان میگوید: یکزمان شما در قالب یک حزب بحث میکنید؛ مانند حزب مشارکت. من در حزب نظر خودم را داشتم، طرح بحث میکردم و به نقدها جواب میدم و دستآخر ممکن بود نظرم صورت اجرایی بگیرد یا نگیرد. اما الآن سازوکار تصمیمگیری اصلاحطلبی و اصلاحطلبان ناروشن است.
• آیا اصلاحطلبان رادیکال میتوانند داخل یک ظرف با افرادی چون حزب کارگزاران و عارف جمع شوند؟ حجاریان دراینباره گفته است: ما نمیتوانیم اصولمان(تندروی) را کنار بگذاریم؛ برخی دوستان ما گمان میکنند مجبور هستند میان حزب موتلفه و پایداری نیز دست به انتخاب بزنند؛ ما دیگر از «انتخابات مطمئن» حمایت نمیکنیم!
با قاطعیت می توان گفت؛ اصلاحطلبان رادیکال و میانهرو به آخر خط تفاهم رسیدهاند. تحرکات رادیکالها با شعار «جمهور علیه جمهوری اسلامی» آغاز شده است؛ این گروه اصلاحطلبان میانه رو و قانون گرا را به توهم نسبت به جمهوری اسلامی متهم کرده و میگوید؛ این امامزاده دیگر معجزه نمیکند. از این رو باید تغییر فاز داد:اصلاح طلبان تندرو از پروژه فشار از پایین و چانه زنی از بالا (فشار عمودی) به تاکتیک فشار افقی(مردم علیه مردم) رسیده اند: معنای این تحرک آن است که روبرو کردن مردم با نظام بی نتیجه است؛ پس بهتر است مردم در برابر مردم قرار بگیرند؛ نوع برخورد اصلاح طلبان نزدیک به حزب اتحاد در ماجرای خوزستان و قبل از آن تحرکات شهر سراوان نشان داد آن ها روی درگیر کردن جامعه با هم؛ ایجاد تنش اجتماعی و خط کشی های سیاسی از داخل و افزودن بر گسل اختلافات قومی؛ مذهبی و حساب ویژه باز کرده اند.
البته اصلاح طلبان برای اجرای برنامه خود دو مشکل اساسی نیز دارند، اول آنکه اصلاحطلبان تندرو خودشان را در اقلیت میبینند و دومین مورد آن است که به میزان حمایت کف خیابان از خود دچار تردید هستند. وضعیت این روزهای رفقای حجاریان با عنوان «اصلاحطلبان رادیکال» بیشباهت به گروه تروریستی پیکار در روزهای آغازین انقلاب اسلامی نیست! گروه مارکسیستی پیکار درراه آزادی طبقه کارگر با انتقاد از محافظهکاری و مذهب محوری در میان مؤسسین سازمان مجاهدین خلق کودتا کرده و تغییر ایدئولوژی داد؛ این گروه تروریستی پس از انقلاب پرچمدار استالینیسم در ایران بوده و درست درزمانی که کشورمان در زیر فشار جنگ ۷۲ ملت قرار داشت، دست به جنگ مسلحانه علیه نظام زد.
اصلاحطلبان افراطی با تحلیل از شرایط بینالمللی همین مسیر را بار دیگر آزمون کرده و از مرحله انتقاد درونی به برونریزی رسیده است؛ رادیکالها؛ بهزودی با عبور از بخش میانهرو به سرنوشت پیکاریها مبتلا میشود. تجربه به ما میگوید: گروههای رادیکال و دگماتیست(پیکاری ها، فرقانی ها و نفاق) یا باید زیرزمینی شوند یا آنکه تظاهرات کنند؛ این دوراهی به تباهی آنها ختم میشود! بیانیه پیکاریها با قتل مجید شریف واقفی امضا شد؛ افراطیها این بار جبهه اصلاحات را پیش پای توهمات خود قربانی میکنند.
سرویس سیاست مشرق- صدای خرد شدن وحدت در جبهه اصلاحات را حالا همه میشنوند، تشکیلاتی که قرار بود با شفافیت ۳۲ حزب اصلاحطلب را به یکدیگر متصل کند؛ حالا در بستر احتضار افتاده است. جبهه اصلاحات چند تکه شده و هرکسی ساز خودش را میزند؛ حتی چارهاندیشی بهزاد نبوی با عنوان «چه باید کرد؟» نیز دیگر دوای درد آنها نیست.
شواهد این ماجرا نیز بسیار زیاد است؛ اما گفتگوی آخر سعیدحجاریان آب پاکی را روی دست اصلاح طلبان ریخته است؛ حجاریان در این مصاحبه به روشنی اختلافات میان اصلاح طلبان را روی دایره ریخته و تنها راه حل موجود را خروج از فعالیت جبهه ای و بالا بردن دوز رادیکالیسم در اصلاحات می داند.
تئورسین اصلاحات با دادن عناوینی چون «اصلاحطلب صندلی محور» و یا «اصلاحطلب کمپین باز» به حزب کارگزاران سعی کرده است دسته بندی میان اصلاح طلبان را پر رنگ تر کند. منظور حجاریان از دو برچسب جدید به اصلاحطلبان میانهرو قابل تفسیر است، به تعبیر تئوریسین اصلاحات از امروز هر اصلاحطلبی که بخواهد نگاهی به تعیین سرنوشت کشور از دل صندوق رای داشته باشد، تنها به انتخابات پر شکوه شدن انتخابات کمک کرده است.
حجاریان در گفتگوی خود با وبسایت امتداد برای آنکه پل همکاری میان اصلاح طلبان را بشکند؛ حتی پا را فراتر گذاشته و کارگزارانیها را بهدروغ پردازی و نظر سازی در انتخابات متهم کرده و میگوید[۱] «من معتقدم از نظرسنجی اساساً تحلیل سیاسی بیرون نمیآید منتهی برخی با خود گفتند در استخر انتخابات شیرجه میزنیم تا ببینیم چه میشود و بعد نظربازی کردند و نتیجه گرفتند شیب موفقیت بهصورت نمایی درحال افزایش است».اشاره حجاریان به آخرین نشست جبهه اصلاحات است که در آن جلسه حسین مرعشی با تکیه بر یک نظر سنجی خواهان حمایت نهاد اجماع ساز از همتی رئیس بانک مرکزی روحانی شد.
جالب آنکه حجاریان در حالی همتی را مهره تحمیلی و محصول نظر سازی خوانده است که خاتمی نیز محصول همین نظرسنجیهااست؛ در میانه های مرداد سال ۱۳۷۵مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری دست به نظرسنجی زده و دقیقا همان اطلاعاتی از نتایج استخراج می شود که از نظر سنجی همتی به دست آمده است.
مرتضی حاجی رئیس ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان در خرداد ۷۶ دراینباره میگوید: «اولین نتیجه نظرسنجی در سال ۷۵ نشان میداد که بین کاندیدای مطرح آقای ناطق، خاتمی و ریشهری انجام شد آقای ناطق بیشترین درصد را دارد. آقای خاتمی ۱۰ درصد کمتر بود و آقای ریشهری هم درصدی کمتر. نظرسنجی نشان میداد که حدود ۴۰ درصد مردم هنوز تصمیم نگرفته بودند که به چه کسی رأی دهند و با در نظر گرفته شدن میزان آشنایی مردم با آقای ناطق، تحلیلمان این بود رأی که گفتهشده سقف رأی آقای ناطق است و عددی که برای آقای خاتمی گفتهشده کف رأی است. بنابراین رأی آقای خاتمی بسیار قابلیت افزایش دارد و رأی آقای ناطق دیگر قابلیت افزایش ندارد.»حاجی در ادامه آن گفتگو از شک و تردیدهای میان اصلاحطلبان خبر میدهد و اضافه میکند «تا ۴۸ ساعت پیش از انتخابات نتیجه شفاف نبود. اولین نتیجهای که از شمارش آرا به دست ستاد رسید مربوط به سفارت ایران در پکن بود که در آنجا حدود ۸۴ درصد رأی آقای خاتمی در آن صندوق بود» [۲]
آن زمان حجاریان نظرسنجی را نظر سازی نخوانده و بعد از پیروزی در انتخابات در حسینیه ارشاد شعار «هلمنمبارز» میداد! حجاریان در آستانه انتخابات مجلس ششم گفته بود که بعد از ریاست جمهوری حالا نوبت مجلس است؛ حجاریان با اشاره دست گفته بود باید «آنها» را جارو کنیم. اشاره حجاریان به «آنها» رقیب انتخاباتی خود بود؛ آن زمان حجاریان و رفقای امنیتی او سرمست از پیروزیهای متوالی کارگزاران را مانند بت میپرستید؛ زیرا منابع مالی این پیروزی برای اصلاحطلبان سنگر شکن بسیار حیاتی بود.
واقعیت آن است که میان نتایج به دست آمده از میزان رای آوری خاتمی و همتی هیچ تفاوتی وجود ندارد؛ اما مسئله جایی است که خاتمی چون هندوانه سربسته مورد اقبال بخشی از جامعه قرار می گیرد؛ اما همتی پا سوز کارنامه دولت تدبیر (دولت مورد حمایت همه اصلاح طلبان) شده و نظر سنجی نهایی این مسئله را تائید می کند.
اما چرا اصلاح طلبان رادیکال حزب کارگزاران را گوشه رینگ برده اند؟ پاسخ واضح است؛ برای رادیکال ها همتی؛ حزب کارگزاران و انتخابات بهانه است و اصل نظام نشانه! اگر به دو ماه قبل تر باز می گردیم تاجزاده یار غار سعید حجاریان در یک مجادله شبانه اینترنتی سخنان قابل تاملی را مطرح کرده است؛ تاج زاده در آن نشست کلاب هاوسی به دبیر کل حزب کارگزاران گفته بود: اگر مردم از اصلاحات نامید شوند به سمت براندازی میروند، البته منظور دقیقتر چریک سرکش اصلاحات آن بود که اگر امثال حزب کارگزاران سنگ جلوی پا نگذارند، اصلاحطلبان تندرو مقدمات براندازی را فراهم میکنند[۳]از نظر اصلاح طلبان رادیکال؛ بخش میانه رو نهاد اجماع ساز ترمز دستی تندروی ها را کشیده است و مانعی بر سر راه آن ها است!
صفبندی جدید در جبهه اصلاحات چه معنایی دارد؟
در شرایطی که برخی اصلاحطلبان از لزوم بازسازی گفتمانی؛ تشکیلاتی و هویتی در جبهه اصلاحات سخن به میان آورده و بهصراحت تأکید میکنند که این جریان در شرایط کنونی حرفی برای مردم ندارد، برخی دیگر از اصلاحطلبان نیز بدون توجه به آنچه جریان اصلاحات را دچار «فریز گفتمانی» کرده، تأکید میکنند که اصلاحطلبان باید زمینههای تبدیل استراتژی «فشار به نظام» را تبدیل به برنامه کنند. هنوز بخشی از اصلاحطلبان همچون برخی دیگر از جریانهای سیاسی، مردم را برای پروژههای شخصی میخواهند نه همهچیز را برای جامعه!
راهحلهای اصلاحطلبان برانداز چون گذشته از کف خیابان میگذرد: هرچند که خبرنگار از حجاریان در متن گفتگو سوالاتی پیرامون سرنوشت اصلاحطلبان و ناسا نکرده است اما میتوان چند سؤال حاشیهای را از لابهلای متن درآورده و برایش پاسخهایی را جستجو کرد:
• آیا اصلاحطلبان رادیکال میتوانند سرعت خود را کم کنند تا اصلاحطلبان میانهرو به آنها رسیده و با یکدیگر همراه شوند؟ حجاریان میگوید: یکزمان شما در قالب یک حزب بحث میکنید؛ مانند حزب مشارکت. من در حزب نظر خودم را داشتم، طرح بحث میکردم و به نقدها جواب میدم و دستآخر ممکن بود نظرم صورت اجرایی بگیرد یا نگیرد. اما الآن سازوکار تصمیمگیری اصلاحطلبی و اصلاحطلبان ناروشن است.
• آیا اصلاحطلبان رادیکال میتوانند داخل یک ظرف با افرادی چون حزب کارگزاران و عارف جمع شوند؟ حجاریان دراینباره گفته است: ما نمیتوانیم اصولمان(تندروی) را کنار بگذاریم؛ برخی دوستان ما گمان میکنند مجبور هستند میان حزب موتلفه و پایداری نیز دست به انتخاب بزنند؛ ما دیگر از «انتخابات مطمئن» حمایت نمیکنیم!
با قاطعیت می توان گفت؛ اصلاحطلبان رادیکال و میانهرو به آخر خط تفاهم رسیدهاند. تحرکات رادیکالها با شعار «جمهور علیه جمهوری اسلامی» آغاز شده است؛ این گروه اصلاحطلبان میانه رو و قانون گرا را به توهم نسبت به جمهوری اسلامی متهم کرده و میگوید؛ این امامزاده دیگر معجزه نمیکند. از این رو باید تغییر فاز داد:اصلاح طلبان تندرو از پروژه فشار از پایین و چانه زنی از بالا (فشار عمودی) به تاکتیک فشار افقی(مردم علیه مردم) رسیده اند: معنای این تحرک آن است که روبرو کردن مردم با نظام بی نتیجه است؛ پس بهتر است مردم در برابر مردم قرار بگیرند؛ نوع برخورد اصلاح طلبان نزدیک به حزب اتحاد در ماجرای خوزستان و قبل از آن تحرکات شهر سراوان نشان داد آن ها روی درگیر کردن جامعه با هم؛ ایجاد تنش اجتماعی و خط کشی های سیاسی از داخل و افزودن بر گسل اختلافات قومی؛ مذهبی و حساب ویژه باز کرده اند.
البته اصلاح طلبان برای اجرای برنامه خود دو مشکل اساسی نیز دارند، اول آنکه اصلاحطلبان تندرو خودشان را در اقلیت میبینند و دومین مورد آن است که به میزان حمایت کف خیابان از خود دچار تردید هستند. وضعیت این روزهای رفقای حجاریان با عنوان «اصلاحطلبان رادیکال» بیشباهت به گروه تروریستی پیکار در روزهای آغازین انقلاب اسلامی نیست! گروه مارکسیستی پیکار درراه آزادی طبقه کارگر با انتقاد از محافظهکاری و مذهب محوری در میان مؤسسین سازمان مجاهدین خلق کودتا کرده و تغییر ایدئولوژی داد؛ این گروه تروریستی پس از انقلاب پرچمدار استالینیسم در ایران بوده و درست درزمانی که کشورمان در زیر فشار جنگ ۷۲ ملت قرار داشت، دست به جنگ مسلحانه علیه نظام زد.
اصلاحطلبان افراطی با تحلیل از شرایط بینالمللی همین مسیر را بار دیگر آزمون کرده و از مرحله انتقاد درونی به برونریزی رسیده است؛ رادیکالها؛ بهزودی با عبور از بخش میانهرو به سرنوشت پیکاریها مبتلا میشود. تجربه به ما میگوید: گروههای رادیکال و دگماتیست(پیکاری ها، فرقانی ها و نفاق) یا باید زیرزمینی شوند یا آنکه تظاهرات کنند؛ این دوراهی به تباهی آنها ختم میشود! بیانیه پیکاریها با قتل مجید شریف واقفی امضا شد؛ افراطیها این بار جبهه اصلاحات را پیش پای توهمات خود قربانی میکنند.