به نام خدایی که زندگی می بخشد؛
نام دلنوشته: و از خدايی که غافل بودم!
نام دلنویس: هديه قلی زاده اميری کاربر انجمن تک رمان
مقدمه: در جهنايی پا نهادم و قدم برداشتم که ميلياردها انسان در آن قبل و بعد از من اقامت دارند، جهان، جهانی که وسعت و بزرگی زيادی دارد.جهانی که از وسعت خودش هيچگاه مغرور
نشد وبا استقبال گرمی همه ی ما را در اغوشش پذيرفت،آغوشی گرم تر از افتاب سوزان!
اما،چرا وسعتی از ما گرمی آن را احساس نکرديم!آيا گرمی جهان ،همان خوشبختی ما در
دنياست! نمی دانم .سرگردانم ،به راستی دنيا و جهانی عجيبی است . آری گاهی جهان اندازه
کوچک است و ما گاهی آنقدر در نزديک هم هستيم که وسعت و بزرگی خدا مهمتر از آن
جهان را به سادگی زير سوال می بريم.هزاران بار پشت سر هم نفرت ديديم،عشق ديديم،خيانت
ديديم، اعتمادوقعی ديديم و صد ها هزاران بار هم درد کشيديم،تحقير کشيديم .اما!به دليل آنکه...
نام دلنوشته: و از خدايی که غافل بودم!
نام دلنویس: هديه قلی زاده اميری کاربر انجمن تک رمان
مقدمه: در جهنايی پا نهادم و قدم برداشتم که ميلياردها انسان در آن قبل و بعد از من اقامت دارند، جهان، جهانی که وسعت و بزرگی زيادی دارد.جهانی که از وسعت خودش هيچگاه مغرور
نشد وبا استقبال گرمی همه ی ما را در اغوشش پذيرفت،آغوشی گرم تر از افتاب سوزان!
اما،چرا وسعتی از ما گرمی آن را احساس نکرديم!آيا گرمی جهان ،همان خوشبختی ما در
دنياست! نمی دانم .سرگردانم ،به راستی دنيا و جهانی عجيبی است . آری گاهی جهان اندازه
کوچک است و ما گاهی آنقدر در نزديک هم هستيم که وسعت و بزرگی خدا مهمتر از آن
جهان را به سادگی زير سوال می بريم.هزاران بار پشت سر هم نفرت ديديم،عشق ديديم،خيانت
ديديم، اعتمادوقعی ديديم و صد ها هزاران بار هم درد کشيديم،تحقير کشيديم .اما!به دليل آنکه...
آخرین ویرایش توسط مدیر: