١٩ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
وَ بَكی علیه السلامُ یَوماً. فقیل لَهُ ما یُبكیكَ؟ قال «لَم یَأتِنی ضَیفٌ مُنذُ سَبعةِ اَیّامٍ! أخافُ أَنْ یكونَ اللهُ أهاننی؟»
یک روز حضرت امیر(ع) گریه میکردند. از ایشان علت را جویا شدند. فرمود: امروز هفت روز است که مهمان بر من وارد نشده! خوف آن را دارم که خداوند عنایتش را از من سلب کرده باشد؟ (جامعالسعادات، ج ٢، ص ١٥٠)
وَ بَكی علیه السلامُ یَوماً. فقیل لَهُ ما یُبكیكَ؟ قال «لَم یَأتِنی ضَیفٌ مُنذُ سَبعةِ اَیّامٍ! أخافُ أَنْ یكونَ اللهُ أهاننی؟»
یک روز حضرت امیر(ع) گریه میکردند. از ایشان علت را جویا شدند. فرمود: امروز هفت روز است که مهمان بر من وارد نشده! خوف آن را دارم که خداوند عنایتش را از من سلب کرده باشد؟ (جامعالسعادات، ج ٢، ص ١٥٠)