ز گل فزود مرا خارخار خندهٔ تو
که نیست خندهٔ گل در شمار خندهٔ تو
مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است
که نشکند قدح گل، خمار خندهٔ تو
شده است گل عبث از برگ سر بسر ناخن
گرهگشایی دلهاست کار خندهٔ تو
گشود ل*ب به شکر خنده غنچهٔ تصویر
نشد که گل کند از ل*ب، بهار خندهٔ تو
در آی از درم ای صبح آرزومندان
که سوخت شمع من از انتظار خندهٔ تو
د*ه*ان غنچه به ل*ب مهر دارد از شبنم
ز بس خجل شده در روزگار خندهٔ تو
که نیست خندهٔ گل در شمار خندهٔ تو
مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است
که نشکند قدح گل، خمار خندهٔ تو
شده است گل عبث از برگ سر بسر ناخن
گرهگشایی دلهاست کار خندهٔ تو
گشود ل*ب به شکر خنده غنچهٔ تصویر
نشد که گل کند از ل*ب، بهار خندهٔ تو
در آی از درم ای صبح آرزومندان
که سوخت شمع من از انتظار خندهٔ تو
د*ه*ان غنچه به ل*ب مهر دارد از شبنم
ز بس خجل شده در روزگار خندهٔ تو