خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

بیوگرافی زندگینامه فخرالدين ابراهيم (عراقي)|شیخ

  • نویسنده موضوع L A D Y
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 255
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

L A D Y

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-12
نوشته‌ها
1,772
کیف پول من
7,736
Points
131
فخرالدين ابراهيم ابن بزرگمهر ،متخلص به عراقي ،در سال 610 هجري قمري در روستاي كميجان همدان متولد شد و در همدان به تحصيل علوم و ادبيات متداول زمان خود پرداخت و توانست در سالهاي جواني در مدرسه همدان تدريس كند بعداً حالش با ديدن جمعي از قلندران كه از اين شهر مي گذشتند، تغيير كرد. از درس و بحث دست كشيد و به دنبال ايشان به راه افتاد. صفحات عراق عجم را سياحت كرد و به هندوستان رفت و در آنجا به خدمت شيخ بهاء الدين زكريا رسيد و در حلقه ي مريدان او در آمد.
در مقامات عرفاني به جايي رسيد كه شيخ مزبور خرقه خود را به وي پوشانيد. پس از آن دختر خود را به او تزويج كرد و عراقي را از اين زن پسري آمد كه او را كبير الدين نام نهاد. همين پسر پس از عراقي خليفه او گرديد. عراقي 25 سال در خدمت شيخ بهاء الدين بسر برد. پس از وفات شيخ ، عراقي نتوانست در هندوستان بماند و از راه عمان رهسپار حج شد. از آنجا آسياي صغير رفت و در شهر قونيه به خدمت صدرالدين قونيوي رسيد. امير معين الدين پروانه ، خانقاهي براي او در توقات (تركيه فعلي) ساخت.پس از گرفتاري امير معين الدين ، عراقي به مصر رفت و از آنجا به دمشق رهسپار شد و در همين شهر در سن 78 سالگي و بقولي 82 سالگي وفات يافت و در جبل الصالحه مدفون شد. ديوان عراقي شامل قصايد مقطعات، تركيبات ، ترجيعات ، غزليات و رباعيان است و به طبع رسيده . مثنوي عشاتنامه ، ياده نامه را به نام شمس الدين صاحب ديوان (جويني) ساخته است.
كتاب لمعات را به نثر در برابر سوانح العشاق غزالي ، در بيان مراتب عشق تاليف كرده است. اصطلاحات صوفيه نيز از آثار نثري او است. اشعار عراقي به رواني و شور عاشقانه و عارفانه معروف است . عبدالرحمن جامي در نفحات الانس راجع به او ميگويد: عراقي در صغر سن حفظ قرآن كرده و بغايت خوش ميخوانده ، چنانكه اهل دل شيفته آواز وي بودند. در سنين جواني و بعد از آن به تحصيل علوم اشتغال نموده چنانكه گويند در هفده سالگي در بعضي مدارس مشهور همدان به تدریس مشغول بوده است.عراقي در جواني از مريدان شيخ شهاب الدين سهروردي و بعدها از خواص مريدان شيخ بهاء الدين زكريا شده و قصايدي در مدح وي دارد. طبق گفته شمس الدين احمد افلاكي در كتاب مناقب العارفين، زماني كه عراقي در آسياي صغير(تركيه) و بيشتر در قونيه اقامت داشته با مولانا جلال الدين محمد بلخي روابط فراوان داشته است و گويا قونيوي را درك كرده و سپس كتاب لمعات خود را به او تقديم داشته است. ادوارد براون در كتاب تاريخ ادبيات خود در شرح حال عراقي چنين نوشته است: وقتي كه عراقي 17 ساله بود جمعي از قلندران به همدان فرود آمدند. در ميان ايشان جواني صاحب جمال بود و چون از آنجا بازگشتند عراقي را كه جمال آن درويش بچه مفتون ساخته بود تاب توقف نمانده از پي ايشان به هندوستان رفت و در مولتان به صحبت شيخ بهاء الدين زكريا نائل گرديد. شيخ او را التزام چله فرمود كه يك اربعين بايد عزلت پيش كرده به مراقبت و تفكر بپردازد. ليكن در دهمين روز ، ساير درويشان نزد شيخ زكريا شكايت آمده گفتند : عراقي به جاي سكوت و تفكر ، به سرودن غزلي كه خود ساخته مشغول است. و آن غزل را در اثناي چند روز جمله مطربان شهر آموخته و اكنون در همه ميكده ها با چنگ و چفانه ميسر آيند و آن غزل اين است :
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

L A D Y

مدیر بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-12
نوشته‌ها
1,772
کیف پول من
7,736
Points
131
نخستين باده كاندر جام كردند
ز چشم م**س.ت ساقي وام كردند

تا جائي كه گويد:

چو خود كردند راز خويشتن فاش
عراقي را چرا بدنام كردند

وقتي شيخ بهاء الدين بيت آخر را شنيد گفت : عراقي را كار تمام شد پس او را نزد خود طلبيد و گفت عراقي مناجات در خرابات ميكني؟ بيرون آي ، پس چون بيرون آمد شيخ خرقه بر دوش او انداخت و او خود را بر زمين افكند و سر در قدم شيخ نهاد. شيخ وي را از خاك برداشت و پس از آن دختر خود را نيز بعقد وي درآورد كه از او پسري زاده شد و به كبير الدين موسوم گشت پس از بيست و پنج سال شيخ بهاء الدين وفات يافت ، در حاليكه عراقي را جانشين خود ساخته بود ديگر درويشان از اين رهگذر بر او حسد بردند و نزد پادشاه از عراقي شكايت كردند و او را به اعمال خلاف شرع متهم ساختند او نيز از هندوستان مهاجرت كرده و به زيارت مكه و مدينه شتافت و بعد به آسياي صغير رفت. در قونيه مجلس درس شيخ صدرالدين قونيوي را دريافت كه مشغول تدريس كتاب فصوص الحكم محي الدين بن العربي بود عراقي در آنجا معروف ترين كتاب منثور خود را موسوم به لمعات تاليف و تقديم شيخ ساخت.
شيخ آنرا پسنديد و تحسين فرمود . عراقي مدتي نيز عليرغم ساعت معاندان ،شيخ الشيوخ مصر گرديد و سپس به شام مسافرت كرد و در آنجا هم مقدم او گرامي داشته شد.
شش ماه در آنجا بود كه پسرش كبير الدين از هندوستان به وي ملحق شد. سرانجام در هشتم ذي القعده 688 قمري وفات يافت. در قبرستان صالحيه دمشق در جوار مزار صوفي بزرگ محي الدين عربي كه 50 سال قبل از او وفات يافته بود مدفون گشت. كبير الدين نيز 12 سال پس از مرگ پدرش در دمشق وفات يافته و در جنب او به خاك سپرده شد.
از اشعار او:
شور عشق

عشق شوري در نــهــاد ما نـهـاد جـان مــا را در کــف سـودا نــهــاد
گفت و گويي در زبان ما فـــکــند جست و جويي در درون ما نـــهـاد
داسـتـان دلـبـران آغــاز کــــــرد آرزويـــي در دل شـــيــــدا نــــهـاد
رمـزي از اسـرار باده کشف کرد راز مستان جمله بر صـحـرا نـهــاد
قـصـه خـوبـان بنوعي باز گـفت کـاتـشـي در پـيـر و در بـرنـا نـهــاد
عقل مجنون در کف ليلي سپرد جـان وامـق در لـب عـذرا نــــهـــاد
بر مثال خويشتن حرفي نوشت نـام آن حــرف آدم و حـــوا نــهــاد
تـا تـمـاشاي جمال خود کـند نـور خــود در ديـده بــيــنا نـــهــاد

راز

عشق در پرده مي نوازد ساز عاشقي کو که بشنود آواز؟
هر نفس نغمه اي دگر سازد هر زمان زخمه اي کند آغاز
همه عالم صداي نغمه اوست که شنيد اين چنين صداي دراز؟
راز او از جـهـان بــرون افـتاد خود تو بشنو که من نيم غماز
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا